قراسنقر
لغت نامه دهخدا
قراسنقر. [ ق َ س ُ ق ُ ] ( اِخ ) سلطان سنجر پادشاه سلجوقی. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ).
قراسنقر. [ ق َ س ُ ق ُ ] ( اِخ )حاکم دمشق بود. ملک ناصر سلطان مصر حکومت دمشق را به سنقر واگذاشت. ( حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 261، 262 ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - یکی از گونه های سنقر که سیاه رنگ است ۲ - شب لیل ۳ - غلام ترک .
حاکم دمشق بود . ملک ناصر سلطان مصر حکومت دمشق را به قراسنقر وا گذاشت .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید