قراریط
لغت نامه دهخدا
قراریط. [ ق َ ] ( ع اِ ) قاریط. دانه تمر هندی. ( منتهی الارب ). هسته تمر هندی. ( ناظم الاطباء ). حب تمر هندی. ( از اقرب الموارد ).
قراریط. [ ق َ ] ( اِخ ) گویند جایی است. ( امتاع الاسماع ج 1 ص 9 ). و کان بعد ذلک یرعی ( رسول اﷲ ) غثماً لاهل مکه علی قراریط. ( امتاع الاسماء ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید