قرارگاه. [ ق َ ] ( اِ مرکب ) مسکن و منزل و خانه و مأوا. جایی که در آن قرار گیرند. جای استراحت و آرامش. آرامگاه. آنجا از خانه که محل استراحت و آرامش است. ( ناظم الاطباء ) : اقبال مطیع و بخت منقاد آمد به قرارگاه میعاد.
نظامی.
روزی که از این قرارگاهت تدبیر بود به عزم راهت.
نظامی.
هر روز مسافری ز راهی کردی بر او قرارگاهی.
نظامی.
ترا به کوی اجل هم قرار خواهد بود قرارگاه تو دارالقرار خواهد بود.
سعدی.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - مسکن منزل ماوا ۲ - جایی که در آن استراحت کنند آرامگاه مقابل مستقر . یا قرارگاه نطفه . رحم زهدان ۳ - مجموع سازمانها و اعضایی که تحت نظر فرمانده یک واحد کار کنند و آن شامل ارکان ستاد مخابرات اردنانس دژبان و غیره است .
فرهنگ عمید
۱. جای آرام گرفتن و ساکن شدن. ۲. منزل، خانه، مسکن.
مترادف ها
setting(اسم)
اهنگ، محیط، زمینه، موقعیت، نشاندن، قرار گاه، جای نگین، کار گذاری، وضع ظاهر
encampment(اسم)
محل اردو زدن، قرار گاه
resting place(اسم)
قرار گاه
فارسی به عربی
وضع
پیشنهاد کاربران
گوران. ( اِ ) محل اجتماع لشکر. ( ناظم الاطباء ) ( شعوری ج 2 ص 324 ) . || اطاق اجتماع. || برنج بوداده در تنور. || ج ِ گور. ( ناظم الاطباء ) .
در اصطلاح نظامی به محل تجمع و تقسیم نیرو و تجهیزات قرارگاه میگویند
مقر داشتن ؛ جای داشتن. قرارگاه داشتن : خنک روز محشر تن دادگر که در سایه عرش دارد مقر. سعدی ( بوستان ) .
ستاد
ستاد، مرکز، مقر، جایگاه، ماوا، مسکن
: [اصطلاح کوهنوردی] به پناهگاه مجهز به خدمه و امکانات اولیه ، آب ، برق و … قرارگاه گفته می شود. منبع https://sporton. ir