قرار و مدار

/qarAromadAr/

مترادف قرار و مدار: پیمان، عهد، زدوبست، زدوبند

معنی انگلیسی:
lash-up, agreement, collusion

لغت نامه دهخدا

قرار و مدار. [ ق َ رُ م َ ] ( اِ مرکب ، از اتباع ) بند و بست. || عهد. || شرط. ( ناظم الاطباء ). رجوع به قرار مدار شود.

فرهنگ فارسی

۱ - بند و بست ۲ - عهد ۳ - شرط .

پیشنهاد کاربران

بند و بست
قرار و مدار به ترکی: کَسیمات. قرار مدار ، قول و قرار . در شهر خسروشاه از کلمه ترکی " کَسیمات بیشتر استفاده می شود. مثال: کسیمات ائلَه یَن نَن سورا داها بیر سؤز دئماق ( دئمَک ) اولماز. = بعد از قول و قرار
...
[مشاهده متن کامل]
دیگر حرفی نمی توان گفت. ( برابر قواعد زبان ترکی، کلمه " دئمَک" صحیح است و کلمه " دئماق" که در تبریز و حوالی آن معمول شده، صحیح نمی باشد چون دو نوع حرکت اینجه و قالین در کلمه ترکی نباید باشد. حرکت " ئ " اینجه و حرکت " ا " قالین می باشد. طبق این قاعده کلمه " کَسیمات" نیز غلط می باشد. " ات" عربی در آخر کلمه ترکی نیز بر غلط بودن آن می افزاید.

بپرس