قرار زدن

لغت نامه دهخدا

قرار زدن. [ ق َ زَدَ ] ( مص مرکب ) مقرر داشتن. مقرر کردن :
به سوی هند قرار فرار زد شه زنگ
چو قوقه کله شاه چین نمود از دور.
بدر چاچی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) مقررداشتن معین کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس