قرار بودن


برابر پارسی: آرام بودن

پیشنهاد کاربران

قَرار بودَن: بر این بودن، برنامه این بودن، خواست / آرمان این بودن
you/etc were meant to do sth
Come on, Ellen, you’re meant to be helping me
You're not meant to be here till Wednesday
برنامه ای که قرار شده اجرا شود
بنا بر آن بودن
نمونه:
بنا بر آن بود ( قرار بود ) با هم به آنجا برویم.
بنا بر آن بود یک ساعت پیش همدیگر را ببینیم.

بپرس