قرابات

لغت نامه دهخدا

قرابات. [ ق َ ] ( ع اِ ) ج ِ قرابة. ( ناظم الاطباء ) :
من کآمده ام در این خرابات
پیوند بریدم از قرابات.
نظامی.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع قرابه : من کامده ام در این خرابات پیوند بریدم از قرابات . ( نظامی )

پیشنهاد کاربران

قرابات: جمع مونث سالم "قرابه" است به معنی شیشه.
عطاملک جوینی در جای دیگر ی از تاریخ جهانگشای لفظ قارورات را به کار برد که آن نیز به معنای شیشه است.
نزدیکان

بپرس