قرائح. [ ق َ ءِ ] ( ع اِ ) ج ِ قریحة، اول آبی که از چاه برآید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به قریحه شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - طبیعت طبع ۲ - ادراک اندر یافت ۳ - طبع شعر و نویسندگی : تا کسوتی زیبنده از دست باف قریحه خویش درو پوشم .جمع : قرایح ( قرائح ) قریحه خراشیدن . ( مصدر ) بقریحه خود فشار آوردن : متکلفی خاطر رنجانیده است و قریحت خراشیده .