قراءه

لغت نامه دهخدا

( قراءة ) قراءة. [ ق ِ ءَ ] ( ع اِ ) مرگامرگی. گویند: ذهبت قراءة البلاد، و مردم حجاز گویند: قِرة البلادبدون همزه بدین معنی که اگر پس از آن کسی بیمار گردداز وبای شهر و مرضهای شهر نیست. ( از منتهی الارب ).

قراءة. [ ق َ رَ ءَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ قاری ٔ. خوانندگان. قُرّاء. قارئون. رجوع به قاری شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس