قدمت

/qedmat/

مترادف قدمت: پیشینگی، دیرینگی، سابقه، قدم، کهنگی

برابر پارسی: دیرینگی، پیشینه، دیرینه، کهنگی

معنی انگلیسی:
antiquity, oldness, precedence, hoariness

لغت نامه دهخدا

قدمت. [ ق ِ م َ ] ( ع اِمص ) کهنگی و دیرینگی. ( ناظم الاطباء ).

قدمة. [ ق َ دِ م َ ]( ع ص ) تأنیث قَدِم. نیک مبارز. رجوع به قدم شود.

قدمة. [ ق َ دَ م َ ] ( ع اِ ) گوسفندی که جلوتر از گوسفندان دیگر به چرا میرود. ( از المنجد ).

قدمة. [ق ُ م َ ] ( ع اِمص ) پیشی در کار. || دلیری.خرامیدگی. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) پی و اثر چیزی. || ( مص ) خرامیدن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

جرات، دلیری ، پیشی، دیرینگی
( اسم ) دیرینگی کهنگی

فرهنگ معین

(قِ مَ ) [ ع . قدمة ] (اِمص . ) کهنگی ، دیرینگی .

فرهنگ عمید

۱. پیشی، دیرینگی.
۲. سابقه در امری.
۳. (فلسفه ) قِدَم.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی قَدَّمْتُ: از پیش فراهم کردم - از پیش فرستاده بودم
معنی قَدَّمَتْ: از پیش فراهم کرد - از پیش فرستاد
معنی یَدَاکَ: دو دست تو(در اصل "یدان"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است عبارت "قَدَّمَتْ یَدَاک" یعنی : پیش فرستاده ای. کلمه ید به معنای دست آدمی است ، و به قدرت و نعمت نیز اطلاق میشود ، حال اگر منظور از آن درعبارت "حَتَّیٰ یُعْطُواْ ﭐلْجِزْیَةَ عَن ی...
معنی یَدَاهُ: دو دست تو(در اصل "یدان"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است عبارت "قَدَّمَتْ یَدَاهُ" یعنی : پیش فرستاده است.کلمه ید به معنای دست آدمی است ، و به قدرت و نعمت نیز اطلاق میشود ، حال اگر منظور از آن درعبارت "حَتَّیٰ یُعْطُواْ ﭐلْجِزْیَةَ عَن ...
ریشه کلمه:
قدم (۴۸ بار)

مترادف ها

antiquity (اسم)
قدمت، روزگار باستان، عهد عتیق

archaism (اسم)
قدمت، کهنگی، انشاء یا گفتار یا اصطلاح قدیمی

فارسی به عربی

عصر قدیم

پیشنهاد کاربران

قدمت : در پیش گرفتن
قدمت: در گزینش واژه های پارسی به جای واژه های عربی، دو چیز را باید دانست: یکی این که شمار بخش ها یا سیلاب های واژه ی جایگزین، یا برابر با واژه ی عربی باشد یا از آن کم تر تا زودتر جابیفتد. برای نمونه واژه
...
[مشاهده متن کامل]
های دیرینگی و پیشینگی، هر کدام چهار بخش است در حالی که قدمت دو بخش است و واژه ی سغدی زَروا بهترین جایگزین است که دو بخش است. دوم این که با به کار گیری واژه های باستانی از پارسی کهن ( مادها ) ، پارسی باستان ( هخامنشیان ) ، اوستایی، پارتی، پهلوی، مانوی و سغدی و نیز واژه هایی از دیگر زبان های آریایی ( بلوچی، پشتو، کردی، لکی، لری، گیلکی، تبری، سنسگسری ) زبان پارسی را هر چه بیش تر پربار سازیم؛ زیرا واژه های پارسی امروزی، توان رویارویی با این همه واژه های عربی را ندارند.

قدمت واژه ای است عربی. پارسی آن میشود:
دیرینگی - پیشینه - کهنگی
در انگلیسی هم میشه از واژگان زیر بهره برد:
Antiquity, Oldness, Agedness, Ancientness
قدمت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
زَروا zarvā ( سغدی ) .
پیشینگی
قدمت=پیشینگی
مت در قدمت یک پسوند فارسی هستش مانند
هومت = هو مت = نیک اندیشه
پس
مت = پندار، اندیشه
قَدَّمَت: پیشین ؛
قَدَّمَت یَداه: دست آورد پیشینش
قدمت این ظروف به هزار سال قبل از میلاد برمیگردد
عمر - سِن
پیشینه

این واژه هم ماند هفتاد درصد دیگر واژه های زبان عربی ایرانی است :
واژه *مت یک واژه اوستایی است ( همتای mate انگلیسی ) که هم درجای پیشوند و هم درجای پسوند می نشیند و به معنای همراهی و همنشینی است مانند ندامت ( در سنسکریت ned नेद् =پشیمانی ) تهمت ( توه=آزار ) گیامت - قیامت ( گیا=زنده، گیان=جان ) و گیمت - قیمت ( گی=ارزش ) و زحمت - زهمت ( زه=کاستن ) و خدمت - هدمت ( خد - هد=خانه ) و رهمت ( ره، راه، هدایت ) و حکمت - هکمت ( هک یا هغ ( حق ) ) و قدمت ( قد - اندازه - قدر ) مت گئُشاواره=با گوشواره و مت هیزوانگ= با زبان.
...
[مشاهده متن کامل]

*پی رس: فرهنگ واژگان اوستایی: شادروان احسان بهرامی - فریدون جُنیدی

فغل. احمد

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس