قدم گشادن

لغت نامه دهخدا

قدم گشادن. [ ق َ دَ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) قدم کشیدن. کنایه از راه رفتن. ( آنندراج ) :
قدم بر قیاس نظر میگشاد
مگر خود قدم بر نظر مینهاد.
نظامی ( از آنندراج ).
دشمن به گریز چون قدم بگشاید
آن نیست که وقت فرصت از پی باید
گر سایه رود ز پیش خورشید ولی
چون وقت زوال شد ز دنبال آید.
نظام دست غیب ( از آنندراج ).
رجوع به قدم کشیدن شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - باز کردن قدم ۲ - راه رفتن .

پیشنهاد کاربران

بپرس