قدم زدن


برابر پارسی: گام زدن

معنی انگلیسی:
stroll, walk, to walk, to step, to pace

لغت نامه دهخدا

قدم زدن. [ ق َ دَ زَ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از راه رفتن. ( آنندراج ). آهسته راه رفتن نه برای کاری بلکه تنها برای گشتن. راه رفتن که قصدی در آن جز خود راه رفتن نباشد :
مردیم یک نگاه به پرسش قدم نزد
صد جان فدای چشم تو خوش بی مروت است.
ظهوری ( از آنندراج ).
خضر پنداری قدم زد در همه روی زمین
یا مسیحا در دماغ خاک بادی در دمید.
امیرخسرو ( از آنندراج ).
- قدم برون زدن از خود ؛ خارج شدن از خود. خودی را ترک گفتن. ترک خودی کردن :
سعدی ز خودبرون شو گر مرد راه عشقی
کان کس رسید در وی کز خود قدم برون زد.
سعدی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - راه رفتن ۲ - آهسته رفتن بعنوان گردش : این را گفت و دوباره بقدم زدن مشغول شد .

دانشنامه عمومی

قدم زدن (ای پی). قدم زدن ( به انگلیسی: Walk ) آلبومی از گروه موسیقی موسیقی هوی متال پنترا است.
عکس قدم زدن (ای پی)

قدم زدن (ترانه پنترا). «قدم زدن» تک آهنگی از گروه موسیقی موسیقی هوی متال پنترا است که در سال ۱۹۹۳ میلادی منتشر شد. نسخه بازخوانی این ترانه توسط گروه اونجد سون فولد در سال ۲۰۰۷ انجام شد.
عکس قدم زدن (ترانه پنترا)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

gait (فعل)
راه رفتن، گام برداشتن، قدم زدن

stride (فعل)
راه رفتن، قدم زدن، گشاد گشاد راه رفتن، گام های بلند برداشتن، با قدم پیمودن، شلنگ زدن

vamp (فعل)
سرهم بندی کردن، وصله کردن، تعمیر کردن، قدم زدن، تمهید کردن، گام زدن بر روی، ساز تنها زدن، بالبداهه گفتن و یا ساختن، وسوسه و از راه بدر کردن

step (فعل)
قدم زدن، قدم برداشتن

stroll (فعل)
قدم زدن

pad (فعل)
قدم زدن، لایی گذاشتن، پیاده سفر کردن، زیر پا لگد کردن، بالسشتک زخم بندی، با آب و تاب گفتن، با لایه نرم یا بالشتک پوشاندن

فارسی به عربی

تجوال , خطوة , خطوة واسعة , مشی , مشیة

پیشنهاد کاربران

قدم سودن . [ ق َ دَ دَ ] ( مص مرکب ) قدم زدن . راه رفتن . ( آنندراج ) : به راه دوستی ها هر که بی منت قدم سایدبه هر گامی که بردارد ز ما چشمی از او پائی . واله هروی ( از آنندراج ) .
گام برداشتن، گام زدن
قدم زدن

بپرس