قدردان

/qadrdAn/

مترادف قدردان: سپاسگزار، شکرگزار، قدرشناس، ممنون، نمک شناس

متضاد قدردان: قدرنشناس

برابر پارسی: سپاس دار

معنی انگلیسی:
appreciative, grateful, liege

لغت نامه دهخدا

قدردان.[ ق َ ] ( نف مرکب ) قدرداننده. قدرشناس. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه ارزش دیگران را بداند قدر شناس . توضیح بعضی مردم از بی التفاتی دال ( اول ) را متحرک خوانند .

فرهنگ عمید

= قدرشناس

واژه نامه بختیاریکا

بِشکار
اِشکارا

مترادف ها

appreciative (صفت)
قدردان، قدرشناس، مبنی بر قدردانی

grateful (صفت)
قدردان، سپاسگزار، ممنون، حق شناس، متشکر، نمک شناس

فارسی به عربی

مقدر

پیشنهاد کاربران

بپرس