در روابط بین المللی، قدرت میانه کشوری مستقل است که نه ابرقدرت است و نه یک قدرت بزرگ، اما هنوز هم نفوذ و رسمیت بین المللی بسیار یا متوسطی دارد. مفهوم «قدرت میانه» به منشأ نظام دولتی اروپا بازمی گردد. در اواخر قرن ۱۶، متفکر سیاسی ایتالیایی جیووانی بوترو جهان را به سه نوع دولت تقسیم کرد - grandissime ( امپراتوری ) , mezano ( قدرت میانه ) و piccoli ( کوچک قدرت ) . بنا به نظر بوترو، یک mezano یا قدرت میانه «. . . بدون نیاز به کمک از دیگران دارای قدرت و اقتدار کافی برای روی پای خود ایستادن است. »
... [مشاهده متن کامل]
بر روی هیچ روش استانداردی که دولت های قدرت میانه را تعریف کند توافق نشده است. برخی محققان با استفاده از آمار تولید ناخالص ملی ( GNP ) فهرست هایی از قدرت های متوسط از سراسر جهان ایجاد می کنند. از لحاظ اقتصادی، قدرت های متوسط به طور کلی کشورهایی هستند که بیش از حد «بزرگ» یا بیش از حد «کوچک» در نظر گرفته نمی شوند. با این حال، اقتصاد همیشه عامل تعیین کننده نیست. در معنای عام، یک قدرت میانه کشوری است که درجه ای از نفوذ در سطح جهان دارد، اما در هیچ منطقه ای مسلط نیست. این تعریف جهانی نیست و برخی قدرت میانه را شامل کشورهایی می دانند که می توانند به عنوان قدرت منطقه ای در نظر گرفته شوند.
بر اساس نظر دانشگاهیان در دانشگاه لستر و دانشگاه ناتینگهام:
وضعیت قدرت میانه معمولاً به دو روش شناسایی می شود. روش سنتی و رایج ترین روش تجمیع معیارهای فیزیکی و مادی مهم برای رتبه بندی کشورها با توجه به قابلیت های نسبی آن ها است. از آنجایی که قابلیت کشورها با هم متفاوت هستند، به عنوان ابرقدرت ( و یا قدرت های بزرگ ) قدرت میانه یا کوچک قدرت تقسیم می شوند. اخیراً، با تمرکز بر ویژگی های رفتاری نیز روش دومی برای شناسایی وضعیت میانه قدرت به وجود آمده است. در این روش فرض می شود که قدرت میانه می تواند به دلیل رفتارهای سیاست خارجی از ابرقدرت ها و قدرت های کوچک تر متمایز شوند - قدرت های متوسط با پیروی از محدوده کوچک و انواع خاصی از علایق سیاست خارجی، به دنبال وضعیتی مناسبی برای خود هستند. در این روش، قدرت های متوسط کشورهایی هستند که از مهارت های نسبی دیپلماتیک خود در جهت خدمت رسانی به صلح و ثبات بین المللی استفاده می کنند. هر دو این روش ها رقابتی و بحث برانگیز هستند، اما ثابت شده روش سنتی کمّی نسبت به روش رفتاری مشکل سازتر است.
... [مشاهده متن کامل]
بر روی هیچ روش استانداردی که دولت های قدرت میانه را تعریف کند توافق نشده است. برخی محققان با استفاده از آمار تولید ناخالص ملی ( GNP ) فهرست هایی از قدرت های متوسط از سراسر جهان ایجاد می کنند. از لحاظ اقتصادی، قدرت های متوسط به طور کلی کشورهایی هستند که بیش از حد «بزرگ» یا بیش از حد «کوچک» در نظر گرفته نمی شوند. با این حال، اقتصاد همیشه عامل تعیین کننده نیست. در معنای عام، یک قدرت میانه کشوری است که درجه ای از نفوذ در سطح جهان دارد، اما در هیچ منطقه ای مسلط نیست. این تعریف جهانی نیست و برخی قدرت میانه را شامل کشورهایی می دانند که می توانند به عنوان قدرت منطقه ای در نظر گرفته شوند.
بر اساس نظر دانشگاهیان در دانشگاه لستر و دانشگاه ناتینگهام:
وضعیت قدرت میانه معمولاً به دو روش شناسایی می شود. روش سنتی و رایج ترین روش تجمیع معیارهای فیزیکی و مادی مهم برای رتبه بندی کشورها با توجه به قابلیت های نسبی آن ها است. از آنجایی که قابلیت کشورها با هم متفاوت هستند، به عنوان ابرقدرت ( و یا قدرت های بزرگ ) قدرت میانه یا کوچک قدرت تقسیم می شوند. اخیراً، با تمرکز بر ویژگی های رفتاری نیز روش دومی برای شناسایی وضعیت میانه قدرت به وجود آمده است. در این روش فرض می شود که قدرت میانه می تواند به دلیل رفتارهای سیاست خارجی از ابرقدرت ها و قدرت های کوچک تر متمایز شوند - قدرت های متوسط با پیروی از محدوده کوچک و انواع خاصی از علایق سیاست خارجی، به دنبال وضعیتی مناسبی برای خود هستند. در این روش، قدرت های متوسط کشورهایی هستند که از مهارت های نسبی دیپلماتیک خود در جهت خدمت رسانی به صلح و ثبات بین المللی استفاده می کنند. هر دو این روش ها رقابتی و بحث برانگیز هستند، اما ثابت شده روش سنتی کمّی نسبت به روش رفتاری مشکل سازتر است.