قدرت داشتن


برابر پارسی: یارستن، برتافتن

مترادف ها

can (فعل)
قادر بودن، قدرت داشتن، امکان داشتن، در قوطی ریختن، زندان کردن، اخراج کردن، توانایی داشتن

فارسی به عربی

یستطیع

پیشنهاد کاربران

توانستن، امکان داشتن ، دلیل در دست داشتن
wield power/influence/authority etc
جان انجام کاری را داشتن

بپرس