قدد

لغت نامه دهخدا

قدد. [ ق ُ دَ ] ( اِخ ) ابن عماربن مالک سلمی شاعری است که در دوران جاهلیت بزرگ شد و بر پیغمبر وارد گردید و اسلام آورد و با وی عهد بست که هزار سوار از بنی سلیم و عاد بیاورد. وی داستان اسلام آوردن خود را با طائفه خویش در میان گذاشت و گروه بسیاری با وی همداستان شده بسوی پیغمبر اسلام به راه افتادند ولی وی در میان راه به سال 8 هَ. ق. ( = 629 م. ) وفات کرد و یاران او در سال فتح ( عام الفتح ) بر پیغمبر وارد شدند و خبر مرگ او و آنچه بر آنها گذشته بود، دادند. رسول خدا بر وی ثنا گفت. رجوع شود به الاصابة ج 3 ص 229 و الاعلام زرکلی ج 2 ص 792.

فرهنگ فارسی

ابن عمار بن مالک سلمی شاعری است که در دوران جاهلیت بزرگ شد و بر پیغمبر وارد گردید .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی قِدَداً: گوناگون و متفاوت(جمع قده است ، که از مصدر قد و به معنای قطعه است ، ودر عبارت "طَرَائِقَ قِدَداً " اگر طرائق را به وصف قدد توصیف کرد ، به این مناسبت بود که هر یک از آن طریقهها مقطوع از طریقه دیگر است ، و سالک خود را به هدفی غیر هدف دیگری میرساند )
تکرار در قرآن: ۵(بار)
پاره کردن از طول. طبرسی فرموده: «اَلْقَدُّ شَقُّ الشَّیْ‏ءِ طُولاً» راغب به جای شقّ قطع گفته است. پس معنای «قَدَّهُ بِنِصْفَیْنِ» آن است که آن را از طول برید و دو تکه کرد. . به طرف در سبقت کردند و زن پیراهن یوسف را از پس پاره کرد. . «قِدَد» بر وزن عنب جمع قده است به معنی قطعه و تکه، طرایق جمع طریقه است به معنی راه توصیف طرائق با قدد برای آن است که هر طریقه از طریقه دیگر مقدود و مقطوع است ظاهراً لفظ «ذوی» از طرائق حذف شده و تقدیر آن «ذوی طرائق» است یعنی: بعضی از ما نیکوکاران و بعضی از غیر از آنها یا پائینتر از آنهاست اهل طریقه‏های مختلفیم.

پیشنهاد کاربران

بپرس