قحافه

لغت نامه دهخدا

( قحافة ) قحافة. [ ق ُ ف َ ] ( ع اِ ) هرچه که میبری آن را. ( منتهی الارب ).

قحافة. [ ق ُ ف َ ] ( اِخ ) ( ابو... ) عثمان بن عامر. رجوع به ابوقحافه عثمان بن عامر و تاریخ گزیده چ لندن ص 173 شود.

قحافة. [ ق ُ ف َ ] ( اِخ ) ابن عامربن سعد از بنی شهران ابن خثعم از قحطان است. اسماء بنت عمیس صحابی از دودمان او است. ( الاعلام زرکلی ج 2 ص 791 ).

فرهنگ فارسی

ابن عامر بن سعد از بنی شهران بن خثعم از قحطان است اسمائ بنت عمیس صحابی از دودمان اوست .

پیشنهاد کاربران

آس هاشم:
بسترسازِ کاسه لی، به عبارتی واضح تر فردی که در جاهلیت بر بام فاحشه خانه قرار می گرفته و ندا می داده بستر حاضر است و از ته مانده ی غذای مشتریان تناول می کرده.
بسترسازِ کاسه لیس، به عبارتی واضح تر فردی که در جاهلیت بر بام فاحشه خانه قرار می گرفته و ندا می داده بستر حاضر است و از ته مانده ی غذای مشتریان تناول می کرده.

بپرس