قثرد

لغت نامه دهخدا

قثرد. [ ق ُ رَ ] ( ع اِ ) رخت خانه. ( منتهی الارب ). رجوع به قَثرَد شود.

قثرد. [ ق ُ رُ ] ( ع اِ ) رخت خانه. ( منتهی الارب ). قماش البیت. ( اقرب الموارد ).

قثرد. [ ق َ رَ ] ( ع اِ ) رخت خانه. قُثرُد. قِثرِد.قُثارِد. || ( ص ) مرد بسیار گوسپند و بسیار بره و بزغاله. || مرد بسیار رخت خانه. || ( اِ ) پاره های پشم. || رختی که وقت کوچ برندارند آن را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

قثرد. [ق ِ رِ ] ( ع اِ ) رخت خانه. ( منتهی الارب ). رجوع به قَثرَد شود. || سیل آورد خشک شده در بن انگور.( منتهی الارب ). الغثاء الیابس فی اصل الکرم. ( اقرب الموارد ). || انبوهی مردم. ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس