قتور

لغت نامه دهخدا

قتور. [ ق َ ] ( ع ص ) نفقه تنگ کننده بر عیال.( منتهی الارب ). بخیل. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل ).

قتور. [ ق ُ ] ( ع مص ) تنگ کردن نفقه را بر عیال. ( آنندراج ).

دانشنامه آزاد فارسی

قُتور
شهری در استان آذربایجان غربی، شهرستان خوی، و مرکز اداری بخش قُتور، با ارتفاعی حدود ۲,۰۸۰ متر. در منطقه ای کوهستانی در ۱۲۰کیلومتری شمال غربی ارومیه و ۵۰کیلومتری غرب جنوبی خوی و ۶ کیلومتری شرق جنوبی ایستگاه راه آهن رازی قرار دارد. این شهر در ۸ کیلومتری مرز ایران و ترکیه، سر راه و کنار خط آهن ایران و ترکیه واقع شده است. رودخانۀ قُتورچای از کنار این شهر می گذرد. اقلیم آن معتدل مایل به سرد و نیمه خشک است.

پیشنهاد کاربران

قتور از ماده قتر بر وزن قتل به معنی امساک در خرج کردن است . و از آنجا که قتور صیغه مبالغه است معنی شدت امساک و تنگ نظری را می رساند .
و انسان طبعا موجود بخیلی است ( و کان الانسان قتورا ) .

بپرس