[ویکی فقه] قتل هابیل توسط برادرش قابیل به خاطر حسادت وی از هابیل بود و اینکه چرا قربانی هابیل نزد خداوند مقبول افتاده و قربانی من مردود شده است.
حضرت آدم (علیه السّلام) و حوّا (علیهاالسّلام) وقتی که در زمین قرار گرفتند، خداوند اراده کرد که نسل آن ها را پدید آورده و در سراسر زمین گسترش گرداند. پس از مدتی حضرت حوّا باردار شد و در اولین وضع حمل، از او دو فرزند دو قلو، یکی دختر و دیگری پسر به دنیا آمدند. نام پسر را «قابیل» و نام دختر را «اقلیما» گذاشتند. مدتی بعد که حضرت حوّا بار دیگر وضع حمل نمود، باز دوقلو به دنیا آورد که مانند گذشته یکی از آن ها پسر بود و دیگری دختر. نام پسر را «هابیل» و نام دختر را «لیوذا» گذاشتند.
ازدواج فرزندان حضرت آدم
فرزندان بزرگ شدند تا به حد رشد و بلوغ رسیدند، برای تامین معاش، قابیل شغل کشاورزی را انتخاب کرد، و هابیل به دام داری مشغول شد. وقتی که آن ها به سن ازدواج رسیدند (طبق گفته بعضی:) خداوند به آدم (علیه السّلام) وحی کرد که قابیل با لیوذا هم قلوی هابیل ازدواج کند، و هابیل با اقلیما هم قلوی قابیل ازدواج نماید. (از ظاهر بعضی از آیات قرآن مانند آیه یک سوره نساء: «... وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کثیراً و نِساءً» استفاده می شود که در ازدواج فرزندان آدم، شخص ثالثی در کار نبوده است و ضرورت اجتماعی چنین اقتضا داشت، ولی روایات و گفتار مفسران در این باره گوناگون است، و در بعضی از روایات، ازدواج خواهر و برادر فرزندان آدم (علیه السّلام) تکذیب شده است (چنان که در تفسیر نور الثقلین به نظر می رسد بهترین قول این است که: قابیل و هابیل با دو دختر که از بازماندگان نسل های در حال انقراض قبل بودند، ازدواج نموده اند، زیرا طبق بعضی از روایات، آدم (علیه السّلام) اولین انسان روی زمین نیست.حضرت آدم فرمان خدا را به فرزندانش ابلاغ کرد، ولی هواپرستی باعث شد که قابیل از انجام این فرمان سرپیچی کند، زیرا «اقلیما» هم قلویش زیباتر از «لیوذا» بود، حرص و حسد آن چنان قابیل را گرفتار کرده بود که به پدرش تهمت زد و با تندی گفت: «خداوند چنین فرمانی نداده است، بلکه این تو هستی که چنین انتخاب کرده ای؟»
قربانی کردن به درگاه خدا
حضرت آدم (علیه السّلام) برای این که به فرزندانش ثابت کند که فرمان ازدواج از طرف خدا است، به هابیل و قابیل فرمود: «هر کدام چیزی را در راه خدا قربانی کنید، اگر قربانی هر یک از شما قبول شد، او به آن چه میل دارد سزاوارتر و راست گوتر است.» (نشانه قبول شدن قربانی در آن عصر به این بود که صاعقه ای از آسمان بیاید و آن را بسوزاند). فرزندان این پیشنهاد را پذیرفتند. هابیل که گوسفندچران و دامدار بود، از بهترین گوسفندانش یکی را که چاق و شیرده بود برگزید، ولی قابیل که کشاورز بود، از بدترین قسمت زراعت خود خوشه ای ناچیز برداشت. سپس هر دو بالای کوه رفتند و قربانی های خود را بر بالای کوه نهادند، طولی نکشید صاعقه ای از آسمان آمد و گوسفند را سوزانید، ولی خوشه زراعت باقی ماند. به این ترتیب قربانی هابیل پذیرفته شد، و روشن گردید که هابیل مطیع فرمان خدا است، ولی قابیل از فرمان خدا سرپیچی می کند. به گفته بعضی از مفسران، قبولی عمل هابیل و رد شدن عمل قابیل، از طریق وحی به آدم (علیه السّلام) ابلاغ شد، و علت آن هم چیزی جز این نبود که هابیل مرد باصفا و فداکار در راه خدا بود، ولی قابیل مردی تاریک دل و حسود بود، چنان که گفتار آن ها در قرآن آمده بیانگر این مطلب است، آن جا که می فرماید: «هنگامی که هر کدام از فرزندان آدم، کاری برای تقرّب به خدا انجام دادند، از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. آن برادری که قربانیش پذیرفته نشد به برادر دیگر گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم کشت». برادر دیگر جواب داد: «من چه گناهی دارم زیرا خداوند تنها از پرهیزکاران می پذیرد.»نیز مطابق بعضی از روایات از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده که علّت حسادت قابیل نسبت به هابیل، و سپس کشتن او این بود که حضرت آدم (علیه السّلام) هابیل را وصی خود نمود، قابیل حسادت ورزید و هابیل را کشت، خداوند پسر دیگری به نام هبة الله به آدم (علیه السّلام) عنایت کرد، آدم به طور محرمانه او را وصی خود قرار داد و به او سفارش کرد که وصی بودنش را آشکار نکند، که اگر آشکار کند قابیل او را خواهد کشت... قابیل بعدها متوجه شد و هبة الله را تهدید کرد که اگر چیزی از علم وصایتش را آشکار کند، او را نیز خواهد کشت.
کشته شدن هابیل
...
حضرت آدم (علیه السّلام) و حوّا (علیهاالسّلام) وقتی که در زمین قرار گرفتند، خداوند اراده کرد که نسل آن ها را پدید آورده و در سراسر زمین گسترش گرداند. پس از مدتی حضرت حوّا باردار شد و در اولین وضع حمل، از او دو فرزند دو قلو، یکی دختر و دیگری پسر به دنیا آمدند. نام پسر را «قابیل» و نام دختر را «اقلیما» گذاشتند. مدتی بعد که حضرت حوّا بار دیگر وضع حمل نمود، باز دوقلو به دنیا آورد که مانند گذشته یکی از آن ها پسر بود و دیگری دختر. نام پسر را «هابیل» و نام دختر را «لیوذا» گذاشتند.
ازدواج فرزندان حضرت آدم
فرزندان بزرگ شدند تا به حد رشد و بلوغ رسیدند، برای تامین معاش، قابیل شغل کشاورزی را انتخاب کرد، و هابیل به دام داری مشغول شد. وقتی که آن ها به سن ازدواج رسیدند (طبق گفته بعضی:) خداوند به آدم (علیه السّلام) وحی کرد که قابیل با لیوذا هم قلوی هابیل ازدواج کند، و هابیل با اقلیما هم قلوی قابیل ازدواج نماید. (از ظاهر بعضی از آیات قرآن مانند آیه یک سوره نساء: «... وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کثیراً و نِساءً» استفاده می شود که در ازدواج فرزندان آدم، شخص ثالثی در کار نبوده است و ضرورت اجتماعی چنین اقتضا داشت، ولی روایات و گفتار مفسران در این باره گوناگون است، و در بعضی از روایات، ازدواج خواهر و برادر فرزندان آدم (علیه السّلام) تکذیب شده است (چنان که در تفسیر نور الثقلین به نظر می رسد بهترین قول این است که: قابیل و هابیل با دو دختر که از بازماندگان نسل های در حال انقراض قبل بودند، ازدواج نموده اند، زیرا طبق بعضی از روایات، آدم (علیه السّلام) اولین انسان روی زمین نیست.حضرت آدم فرمان خدا را به فرزندانش ابلاغ کرد، ولی هواپرستی باعث شد که قابیل از انجام این فرمان سرپیچی کند، زیرا «اقلیما» هم قلویش زیباتر از «لیوذا» بود، حرص و حسد آن چنان قابیل را گرفتار کرده بود که به پدرش تهمت زد و با تندی گفت: «خداوند چنین فرمانی نداده است، بلکه این تو هستی که چنین انتخاب کرده ای؟»
قربانی کردن به درگاه خدا
حضرت آدم (علیه السّلام) برای این که به فرزندانش ثابت کند که فرمان ازدواج از طرف خدا است، به هابیل و قابیل فرمود: «هر کدام چیزی را در راه خدا قربانی کنید، اگر قربانی هر یک از شما قبول شد، او به آن چه میل دارد سزاوارتر و راست گوتر است.» (نشانه قبول شدن قربانی در آن عصر به این بود که صاعقه ای از آسمان بیاید و آن را بسوزاند). فرزندان این پیشنهاد را پذیرفتند. هابیل که گوسفندچران و دامدار بود، از بهترین گوسفندانش یکی را که چاق و شیرده بود برگزید، ولی قابیل که کشاورز بود، از بدترین قسمت زراعت خود خوشه ای ناچیز برداشت. سپس هر دو بالای کوه رفتند و قربانی های خود را بر بالای کوه نهادند، طولی نکشید صاعقه ای از آسمان آمد و گوسفند را سوزانید، ولی خوشه زراعت باقی ماند. به این ترتیب قربانی هابیل پذیرفته شد، و روشن گردید که هابیل مطیع فرمان خدا است، ولی قابیل از فرمان خدا سرپیچی می کند. به گفته بعضی از مفسران، قبولی عمل هابیل و رد شدن عمل قابیل، از طریق وحی به آدم (علیه السّلام) ابلاغ شد، و علت آن هم چیزی جز این نبود که هابیل مرد باصفا و فداکار در راه خدا بود، ولی قابیل مردی تاریک دل و حسود بود، چنان که گفتار آن ها در قرآن آمده بیانگر این مطلب است، آن جا که می فرماید: «هنگامی که هر کدام از فرزندان آدم، کاری برای تقرّب به خدا انجام دادند، از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. آن برادری که قربانیش پذیرفته نشد به برادر دیگر گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم کشت». برادر دیگر جواب داد: «من چه گناهی دارم زیرا خداوند تنها از پرهیزکاران می پذیرد.»نیز مطابق بعضی از روایات از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده که علّت حسادت قابیل نسبت به هابیل، و سپس کشتن او این بود که حضرت آدم (علیه السّلام) هابیل را وصی خود نمود، قابیل حسادت ورزید و هابیل را کشت، خداوند پسر دیگری به نام هبة الله به آدم (علیه السّلام) عنایت کرد، آدم به طور محرمانه او را وصی خود قرار داد و به او سفارش کرد که وصی بودنش را آشکار نکند، که اگر آشکار کند قابیل او را خواهد کشت... قابیل بعدها متوجه شد و هبة الله را تهدید کرد که اگر چیزی از علم وصایتش را آشکار کند، او را نیز خواهد کشت.
کشته شدن هابیل
...
wikifeqh: قتل_هابیل