قتبی

لغت نامه دهخدا

قتبی. [ ق ُ ت َ بی ی ] ( ص نسبی ) نسبت است به قتیبه و آن نام مردی است.( منتهی الارب ) ( انساب سمعانی ). رجوع به قتیبه شود.

قتبی. [ ق ُ ت َ بی ی ]( ص نسبی ) نسبت است به تیره ای از باهلة. ( سمعانی ).

قتبی. [ ق ُ ت َ بی ی ] ( اِخ ) عبداﷲبن مسلم بن قتیبه دینوری نویسنده ای است از مردم دینور که در بغداد سکونت گزید تألیفاتی دارد. او راست : 1 - غریب الحدیث. 2 - مختلف الحدیث. 3 - المعارف. 4 - مشکل القرآن. 5 - مشکل الحدیث. 6 - ادب الکاتب. 7 - عین الاخبار و الانوار و جز اینها از کتابهای سودمند و نیکو. وی از اسحاق بن راهویه و محمدبن زیاد زیادی و ابوحاتم سجستانی و ابوالخطاب زیادبن یحیی حسانی و احمد و عبیداﷲبن عبدالرحمان سکری وابراهیم بن محمدبن ایوب صانع و عبداﷲبن جعفربن درستویه فارسی و عبیداﷲبن احمدبن بکر روایت دارد و از او ابوسعید حیثم بن کلب شاشی ادیب روایت کند. گویند پدر وی از مردم مرو بوده ولی خود او در بغداد تولد یافته و در دینور مدتی اقامت کرد. و به آنجا منسوب گردیده است. وی به مرگ ناگهانی در رجب سال 276 هَ.ق. و یاذی القعده 270 هَ. ق. وفات یافت. ( انساب سمعانی ).

قتبی. [ ق ُ ت َ بی ی ] ( اِخ ) عبدالواحدبن احمدبن عبداﷲبن مسلم بن قتیبه ازمحدثان است. وی به سال 270 هَ. ق. در بغداد به دنیا آمد و به مصر سکونت گزید و در آنجا از پدر و جد خود روایت کرد. ابوالفتح عبدالواحدبن سرور بلخی که مردی ثقة است از او روایت شنیده است. ( انساب سمعانی ).

پیشنهاد کاربران

بپرس