قتاب

لغت نامه دهخدا

قتاب. [ ق َت ْ تا ] ( ع ص ) فروشنده قتب و آن پالان شتر است. ( سمعانی ). رجوع به قتب شود.

قتاب. [ ق َ / ق ِ ] ( اِخ ) ( ذو... )لقب حقل بن مالک ملکی از ملوک حمیر. ( منتهی الارب ).

قتاب. [ ق َت ْ تا ] ( اِخ ) عمربن فروح عبدی از مردم بصره و از محدثان است. وی از بسطام بن نصر و حبیب بن زبیر و جز ایشان روایت کند و از او وکیعبن جراح و یعقوب حضرمی و کثیربن هشام و قرةبن سلیمان و ابونعیم و ابوعمر حوضی روایت دارند. ابن ماکولا گوید: عمربن فروح پالان شترفروش بود. ( انساب سمعانی ).

گویش مازنی

/ghetaab/ از دهات بابل

پیشنهاد کاربران

بپرس