کشورعربستان در پایان قرن ششم میلادی در گیر و دار انتقال به مرحلهٔ یکتاپرستی بود. در دههٔ دوم قرن هفتم میلادی همزمان با گسترش اسلام در حجاز، در سه نقطهٔ دیگر عربستان نیز دین یکتاپرستی در حال شکل گرفتن بود و کسانی ادعای نبوت داشتند و دین نوینی را عرضه می نمودند.
قبایل درون عربستان پیش ازظهور اسلام به ۳ مجموعهٔ بزرگ و رقیب و متخاصم تقسیم می شدند که هرکدام دارای خدایان قبیله ای ویژه و کعبه قبیله ای خاص و آداب و رسومِ سنتی و دین مخصوص به خودشان بودند، و در آداب و رسومشان نقاط مشترک بسیاری با مجموعه های دیگر داشتند. این سه مجموعه عبارت بودند از:
• مجموعه قبایل یمنی در جنوب عربستان؛
• مجموعه قبایلِ ربیعه در شرق و شمالشرق عربستان؛
• مجموعه قبایل مُضَر ( بر وزن هنر ) در مرکز و غرب عربستان.
بزرگ ترین مجموعه قبایل عربستان قبایلِ یمنی بودند. مجموعه قبایل یمنی جنوب عربستان به چند بخش تقسیم شده بود:
• قبایل مِذحَج ( بر وزن بهتر ) با شاخه های متعددشان در درون یمن ساکن بودند. ( مانند قبائل بزرگ مذحج، السواعد، الجبور، الدلیم، و ده ها قبائل بزرگ دیگر.
• قبایل کِنده ( بر وزن قبله ) که محل اسکانشان در منطقه حَضرَموت در شرق یمن در همین سرزمینی بود که اکنون نیز شرق یمن نامیده می شود و تا مرزهای عمان امتداد دارد و از چندین شاخه تشکیل می شد.
• قبایل کَلب که از بزرگ ترین قبایل کوچنده به شام در اوائل قرن هفتم میلادی بودند.
• قبایل غسان که در جنوب شام مستقر شده بودند.
• قبیله بنی اسد که در شمال حجاز می زیستند و از نظر آداب و رسوم سنتی شباهت تام و تمام با قبایل درون یمن داشتند و دارای کاهنان مقدس قبیله ای بودند که منصب شان موروثی بود.
قبایل کَلب و غسان دو مجموعه از قبایل یمنی بودند که در زمانی از تاریخ به بیابان های شام کوچیده و درون مرزهای امپراطوری روم می زیستند.
یمنی ها از نظر سنتی دارای یک خدای برتر و مشترک بودند که دارای کعبه مخصوص به خودش بود. در کنار او خدایان کوچک دیگر نیز پرستیده می شدند که نیاهای مقدس از خاندان های کاهنان سنتی - به نام های وُد، یَغوث، یَعوق، نَسرا - بودند؛ یعنی دین قبایل یمن یک دین مبتنی بر نیاپرستی بود، و کاهنانِ مرده و زنده که نوادگان نیاهای تقدس یافته بودند، رابطان میان مردم و خدای مشترکشان پنداشته می شدند؛ و منصب کهانت از پدر به پسر دست به دست می شد. آخرین کاهن مقدس قبایل یمنی مردی بود که در تاریخ اسلام با نام «اسود عَنسی» - یعنی سیاه قبیله عنس - شناخته می شود.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفقبایل درون عربستان پیش ازظهور اسلام به ۳ مجموعهٔ بزرگ و رقیب و متخاصم تقسیم می شدند که هرکدام دارای خدایان قبیله ای ویژه و کعبه قبیله ای خاص و آداب و رسومِ سنتی و دین مخصوص به خودشان بودند، و در آداب و رسومشان نقاط مشترک بسیاری با مجموعه های دیگر داشتند. این سه مجموعه عبارت بودند از:
• مجموعه قبایل یمنی در جنوب عربستان؛
• مجموعه قبایلِ ربیعه در شرق و شمالشرق عربستان؛
• مجموعه قبایل مُضَر ( بر وزن هنر ) در مرکز و غرب عربستان.
بزرگ ترین مجموعه قبایل عربستان قبایلِ یمنی بودند. مجموعه قبایل یمنی جنوب عربستان به چند بخش تقسیم شده بود:
• قبایل مِذحَج ( بر وزن بهتر ) با شاخه های متعددشان در درون یمن ساکن بودند. ( مانند قبائل بزرگ مذحج، السواعد، الجبور، الدلیم، و ده ها قبائل بزرگ دیگر.
• قبایل کِنده ( بر وزن قبله ) که محل اسکانشان در منطقه حَضرَموت در شرق یمن در همین سرزمینی بود که اکنون نیز شرق یمن نامیده می شود و تا مرزهای عمان امتداد دارد و از چندین شاخه تشکیل می شد.
• قبایل کَلب که از بزرگ ترین قبایل کوچنده به شام در اوائل قرن هفتم میلادی بودند.
• قبایل غسان که در جنوب شام مستقر شده بودند.
• قبیله بنی اسد که در شمال حجاز می زیستند و از نظر آداب و رسوم سنتی شباهت تام و تمام با قبایل درون یمن داشتند و دارای کاهنان مقدس قبیله ای بودند که منصب شان موروثی بود.
قبایل کَلب و غسان دو مجموعه از قبایل یمنی بودند که در زمانی از تاریخ به بیابان های شام کوچیده و درون مرزهای امپراطوری روم می زیستند.
یمنی ها از نظر سنتی دارای یک خدای برتر و مشترک بودند که دارای کعبه مخصوص به خودش بود. در کنار او خدایان کوچک دیگر نیز پرستیده می شدند که نیاهای مقدس از خاندان های کاهنان سنتی - به نام های وُد، یَغوث، یَعوق، نَسرا - بودند؛ یعنی دین قبایل یمن یک دین مبتنی بر نیاپرستی بود، و کاهنانِ مرده و زنده که نوادگان نیاهای تقدس یافته بودند، رابطان میان مردم و خدای مشترکشان پنداشته می شدند؛ و منصب کهانت از پدر به پسر دست به دست می شد. آخرین کاهن مقدس قبایل یمنی مردی بود که در تاریخ اسلام با نام «اسود عَنسی» - یعنی سیاه قبیله عنس - شناخته می شود.
wiki: قبیله های عرب