قبل. [ ق ِ ب َ ] ( ع ق ) نزد. گویند: لی قبل فلان حق ؛ ای عنده. || ( اِ ) طاقت. گویند: ما لی به قبل ؛ ای طاقة. || سرِ نو. استیناف. ( منتهی الارب ). گویند: لااکلمک الی عشر من ذی قِبَل ؛ یعنی نگویم با تو سخنی در آنچه از سر نو آغاز کنم کلام را یا نگویم با تو سخنی تا ده روز از روزهای آینده. || ( ق ) آشکارا. گویند: رأیته قبلاً؛ ای آشکارا دیدم او را. و از همین معنی است قول خدای تعالی : او یأتیهم العذاب قبلاً ؛ ای عیاناً. و این به دو قرائت خوانده شده است. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) سبب. جهت :
تو زین قبل اگر روی ای جان ِ مرد
ور انده تو زین است انده مدار.
فرخی.
قبل. [ ق ُ ب َ ] ( ع ق ) عیان و آشکار. مقابله. گویند: رأیته قبلاً؛ ای عیاناً ومقابلة. ( منتهی الارب ). ج ِ قُبلَة. ( ناظم الاطباء ).
قبل. [ ق ُ ب َ ] ( اِخ ) جائی است. ( منتهی الارب ).
قبل. [ ق َ ب َ ] ( ع مص ) کج شدن چشم و بر بینی آمدن سیاهه چشم. ( منتهی الارب )( آنندراج ). پیش آمدگی سیاهه چشم بر بینی. ( منتهی الارب ). یا قبل مانند حول است که کجی چشم باشد یا آن بهتر از حول است یا برآمدگی سیاهه چشم یکی بر دیگری وبودن سیاهه چشم بر بن بینی یا بر گوشه چشم یا بر ابرو یا برآمدن نگاه چشمی بر نگاه چشمی دیگر. || ( اِمص ) خوبی و سبکی دست مام ناف در برآوردن بچه. || درآمدگی پیش هر دو پای. || برآمدگی پاشنه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( مص ) بر سر شتر ریخته شدن آب وقت آب خوردن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || بر روی خمیدن شاخ گوسپند. ( منتهی الارب ). || بی اندیشه و استحضار سخن گفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گویند،تکلم فلان قبلاً فاجاد. ( منتهی الارب ). رجزته قبلاً اذاانشدته رجزا لم تک اعددته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || پیشتر از مردمان ماه نو را دیدن. گویند: رأینا الهلال قبلاً؛ اذا لم یکن رأی قبل ذلک. || یا نخستین دیدن هر چیزی را. ( منتهی الارب ).
قبل. [ ق َ ب َ ] ( ع اِ ) بلندی زمین که پیش نماید. گویند: رأیت بذلک القبل شخصاً. || فراهم آمدن گاه ریگ توده ها. || میانه راه روشن. || نوعی از مهره که زنان بدان مردان را بند نمایند و بر گردن اسب بندند بجهت چشم زخم و افسون. || مهره ای است از دندان پیل ، درخشان که بر گردن زنان و اسبان آویزند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ( ق ) آشکارا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گویند: رأیته قبلاً؛ ای عیاناً و مقابلةً. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).بیشتر بخوانید ...