قبرستان

/qabrestAn/

مترادف قبرستان: خاکستان، دارالرحمه، گورستان، مرغزن، مزارستان

برابر پارسی: گورستان

معنی انگلیسی:
burial ground, cemetery, graveyard, necropolis

لغت نامه دهخدا

قبرستان. [ ق َ رِ ] ( اِ مرکب ) گورستان. ( ناظم الاطباء ) :
دید قبرستان و مبرز روبرو
بانگ برزد گفت کای نظارگان...
ناصرخسرو.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جایی که مردگان را در آن دفن کنند گورستان .

فرهنگ معین

(قَ رِ ) [ ع - فا. ] (اِمر. ) جایی که مردگان را در آن دفن کنند، گورستان .

فرهنگ عمید

محل دفن مردگان، گورستان.

جدول کلمات

گورستان

مترادف ها

graveyard (اسم)
مقبره، قبرستان

cemetery (اسم)
گورستان، قبرستان، ارامگاه

charnel (اسم)
گورستان، قبرستان

فارسی به عربی

مقبرة

پیشنهاد کاربران

خاکستان
کوچه خموشان ؛ گورستان. ( از آنندراج ) . قبرستان. ( غیاث ) :
یاد شهادت عشق در کوچه خموشان
کآسودگی ز ما برد غوغای زندگانی.
ملاطغرا ( از آنندراج ) .
marble city
Headstone City
مزارستان هم ادبی و مناسبه
آرامستان، آرامگاه
گورستان:خاکستری، قبرستان ، مزارگاه
جایی که مردگان را در آن دفن می کنند،
جایی که گور زیاد باشد
graveyard
وادی خاموشان . [ ی ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گورستان . ( ناظم الاطباء ) . قبرستان . ( یادداشت مؤلف ) :
عاقبت منزل ما وادی خاموشان است
حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز.
حافظ ( دیوان چ قزوینی - غنی ص 179 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

دیدم زمیی چو دیگ جوشان
بی توشه چو وادی خموشان .
مکتبی .
|| جای بی سکنه و بی آواز. ( یادداشت مؤلف ) . || ظاهراً نام جایی اساطیری است و بعدها حافظ آن را به معنی گورستان نقل کرده است . و حالا در تداول عامه جایی را که مردم آن ساکت نشسته اند گویند: مثل وادی خاموشان . ( از یادداشتهای مؤلف ) .

آرامگاه
ارامگاه. . . . ارامستان. . . . مزار. . . . .
عربا و ترکها میگن مزار
ولی در زبان های ایرانی
کردی ( کرمانجی ) . . . گورستان
پارسی. . . گورستان

آرامکده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس