قبایل

/qabAyel/

برابر پارسی: تیره ها

لغت نامه دهخدا

قبایل.[ ق َ ی ِ ] ( ع اِ ) قبائل. ج ِ قبیله. قبیله ها. گروه ها. ( غیاث ). دودمانها. رجوع به قبائل شود :
الا ای آفتاب جاودان تاب
اساس ملکت وشمع قبایل.
منوچهری.

فرهنگ فارسی

قبایل، جمع قبیله
( اسم ) جمع قبیله .

فرهنگ معین

(قَ یِ ) [ ع . قبائل ] (اِ. ) جِ قبیله .

فرهنگ عمید

= قبیله

مترادف ها

tribe (اسم)
تبار، خیل، قبیله، طایفه، خانواده، عشیره، حی، سبط، ایل، قبایل، ابه

فارسی به عربی

قبیلة

پیشنهاد کاربران

گروهان
طوائف
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
گَنیان، گَنیاس، کولان، کولاس ( گَنیا، کولا= قبیله؛ سنسکریت + «ان، اس» )
«اس» پسوند اوپup ( = جمع ) در زبان سنسکریت است

بپرس