قباپوش

لغت نامه دهخدا

قباپوش. [ ق َ ] ( نف مرکب ) پوشنده قبا :
غلام قامت آن لعبت قباپوشم
که از محبت رویش هزار جامه قباست.
سعدی ( بدایع ).
من ماه ندیده ام کله دار
من سرو ندیده ام قباپوش.
سعدی.
نگاری چابکی شنگی کله دار
ظریفی مهوشی ترکی قباپوش.
حافظ.

فرهنگ فارسی

( صفت ) پوشنده قبا .

فرهنگ عمید

کسی که قبا بر تن کند، پوشندۀ قبا.

پیشنهاد کاربران

بپرس