قباپوستین. [ ق َ ] ( اِ مرکب ) پوستین قبا : زرش داد و اسب و قبا پوستین چه نیکو بود مهر در وقت کین.سعدی.دلش بر وی از رحمت آورد جوش که اینک قبا پوستینم بپوش.سعدی ( بوستان ).قبا پوستینی گذشتش به گوش ز بدبختیش در نیامد به دوش.سعدی ( بوستان ).