قباسوخته
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
قَباسوخته:کنایه از:غمگین به ظاهر خندان. متظاهر به شادی. شادی نما.
لبخند های قباسوخته تحویلم می دهند. ( کلیدر ج۷ص۲۰۸۱ )
محمدجعفر نقوی
لبخند های قباسوخته تحویلم می دهند. ( کلیدر ج۷ص۲۰۸۱ )
محمدجعفر نقوی
قباسوخته: [ عامیانه ] غمگین و به ظاهر خوشحال .
( ( بعد یک خنده ی قباسوختگی تو صورتش ول شد و با چاپلوسی گفت: ) )
( صادق چوبک ، چرا دریا طوفانی شده بود )
( ( بعد یک خنده ی قباسوختگی تو صورتش ول شد و با چاپلوسی گفت: ) )
( صادق چوبک ، چرا دریا طوفانی شده بود )