قباد یکم ( به پارسی میانه: 𐭪𐭥𐭠𐭲 ت. ت. 'کَوات' ؛ ۴۷۳ – ۱۳ سپتامبر ۵۳۱ میلادی ) بیستمین شاهنشاه ایران و انیران از خاندان ساسان در ایران شهر بود که دو بار بر تخت پادشاهی نشست؛ بار نخست میان سال های ۴۸۸ تا ۴۹۶ و بار دوم ۴۹۹ تا ۵۳۱. وی پسر پیروز یکم بود که جانشین عمویش بلاش شد.
... [مشاهده متن کامل]
به خاطر زیاد شدن توجه ساسانیان به تاریخ کیانیان، «کَوات» نام خود را از شاه اسطوره ای کیانی، کَوی کَوات ( کی قباد ) گرفت . این نام در یونانی میانه به «کباتس» و در عربی «قباد» ترجمه شد.
در سال ۴۸۸ میلادی بزرگان کشور و موبدان بلاش را کنار گذاشتند و کواد را بر تخت نشاندند. قباد یکم از آغاز پادشاهی دچار گرفتاری های سیاسی و اقتصادی بسیاری بود. در این زمان پادشاهان، بسیار ناتوان شده بودند و بزرگان کشور آن ها را برداشته و می نشاندند و به جای ایشان برای کشور تصمیم می گرفتند. شاپور که سر کردهٔ خاندان مهران بود از آن پس به عنوان ایران سپهبد اهمیت یافت و چون پدر زن کواد هم بود، در خانوادهٔ پادشاه، از عنوان و نفوذ یک پدر هم برخوردار شد. به نظر می آید این نفوذ فوق العاده خاندان های نجبا، عاملی بوده است که تدریجاً کواد را بر آن داشته است تا برای سرکوبی این نجبا، در آیین مزدک و در بین عامهٔ مردم تکیه گاه قابل اطمینانی، برای خود جستجو کند.
اظهار علاقهٔ پادشاه، به مزدک و یارانش فرصت داد به نهضت خود شکل انقلابی ببخشد و اعیان و نجبا که ضربت را در واقع از قباد خورده بودند، ضد وی با مؤبدان و روحانیان همدست شدند. سرانجام در سال ۴۹۶ وی را دستگیر کردند و در زندانی به نام زندان فراموشی به بند کشیدند و برادرش زاماسپ را به جای او به پادشاهی برداشتند.
قباد به یاری دوستان و خواهرش از زندان گریخت و به نزد هپتالیان پناهنده شد و به یاری آنها، نیرویی بسیج کرد و در سال ۴۹۹ میلادی به ایران بازگشت. برادرش زاماسپ به سود او از پادشاهی چشم پوشید و قباد دیگر بار بر تخت پادشاهی نشست. دربرابر یاری ای که خاقان هپتالیان به قباد کرد، وی متعهد شد که سالیانه مبلغی به خاقان بپردازد. تهیه این پول از این پس مشکل عمدهٔ قباد گشت.
قباد از بابت آنچه از عهد یزدگرد یکم مقرر شده بود که بیزانس برای دفاع مشترک از دربند هزینه ای به ایران بپردازد مبلغی از آناستاسیوس یکم، امپراتور بیزانس مطالبه کرد و چون امپراتور حاضر به پرداخت نشد، کواد بهانه ای برای جنگ به دست آورد و بعد از سال ها متارکه با بیزانس، دوباره جنگ هایی فی مابین آغاز شد که ادامهٔ آن تا پایان دورهٔ ساسانی به تدریج هر دو کشور را از پای درآورد. وی در سال ۵۰۲ میلادی به بیزانس لشکر کشید و توانست ارزروم را که پایتخت ارمنستان روم بود، را اشغال کند و با شکست رومیان، باجی از آن ها بستاند و وضعیت دارایی کشور را بهبود بخشد. وی صلحی به مدت هفت سال با امپراتور بیزانس منعقد کرد و پانصد کیلو طلا، از رومیان باج گرفت و رومیان پذیرفتند که تا هفت سال، سالانه دویست و پنجاه کیلو طلا، به ایران بدهند.
... [مشاهده متن کامل]
به خاطر زیاد شدن توجه ساسانیان به تاریخ کیانیان، «کَوات» نام خود را از شاه اسطوره ای کیانی، کَوی کَوات ( کی قباد ) گرفت . این نام در یونانی میانه به «کباتس» و در عربی «قباد» ترجمه شد.
در سال ۴۸۸ میلادی بزرگان کشور و موبدان بلاش را کنار گذاشتند و کواد را بر تخت نشاندند. قباد یکم از آغاز پادشاهی دچار گرفتاری های سیاسی و اقتصادی بسیاری بود. در این زمان پادشاهان، بسیار ناتوان شده بودند و بزرگان کشور آن ها را برداشته و می نشاندند و به جای ایشان برای کشور تصمیم می گرفتند. شاپور که سر کردهٔ خاندان مهران بود از آن پس به عنوان ایران سپهبد اهمیت یافت و چون پدر زن کواد هم بود، در خانوادهٔ پادشاه، از عنوان و نفوذ یک پدر هم برخوردار شد. به نظر می آید این نفوذ فوق العاده خاندان های نجبا، عاملی بوده است که تدریجاً کواد را بر آن داشته است تا برای سرکوبی این نجبا، در آیین مزدک و در بین عامهٔ مردم تکیه گاه قابل اطمینانی، برای خود جستجو کند.
اظهار علاقهٔ پادشاه، به مزدک و یارانش فرصت داد به نهضت خود شکل انقلابی ببخشد و اعیان و نجبا که ضربت را در واقع از قباد خورده بودند، ضد وی با مؤبدان و روحانیان همدست شدند. سرانجام در سال ۴۹۶ وی را دستگیر کردند و در زندانی به نام زندان فراموشی به بند کشیدند و برادرش زاماسپ را به جای او به پادشاهی برداشتند.
قباد به یاری دوستان و خواهرش از زندان گریخت و به نزد هپتالیان پناهنده شد و به یاری آنها، نیرویی بسیج کرد و در سال ۴۹۹ میلادی به ایران بازگشت. برادرش زاماسپ به سود او از پادشاهی چشم پوشید و قباد دیگر بار بر تخت پادشاهی نشست. دربرابر یاری ای که خاقان هپتالیان به قباد کرد، وی متعهد شد که سالیانه مبلغی به خاقان بپردازد. تهیه این پول از این پس مشکل عمدهٔ قباد گشت.
قباد از بابت آنچه از عهد یزدگرد یکم مقرر شده بود که بیزانس برای دفاع مشترک از دربند هزینه ای به ایران بپردازد مبلغی از آناستاسیوس یکم، امپراتور بیزانس مطالبه کرد و چون امپراتور حاضر به پرداخت نشد، کواد بهانه ای برای جنگ به دست آورد و بعد از سال ها متارکه با بیزانس، دوباره جنگ هایی فی مابین آغاز شد که ادامهٔ آن تا پایان دورهٔ ساسانی به تدریج هر دو کشور را از پای درآورد. وی در سال ۵۰۲ میلادی به بیزانس لشکر کشید و توانست ارزروم را که پایتخت ارمنستان روم بود، را اشغال کند و با شکست رومیان، باجی از آن ها بستاند و وضعیت دارایی کشور را بهبود بخشد. وی صلحی به مدت هفت سال با امپراتور بیزانس منعقد کرد و پانصد کیلو طلا، از رومیان باج گرفت و رومیان پذیرفتند که تا هفت سال، سالانه دویست و پنجاه کیلو طلا، به ایران بدهند.