قبائ

فرهنگ فارسی

( اسم ) جامه پوشیدنی که از سوی پیش باز است و پس ازپوشیدن دو طرف قسمت پیش را با دگمه بهم پیوندند جمع : اقبیه . ترکیبات اسمی : یا قبا(ی ) آهنین . جبه آهنی . یا قبا( ی )باروط ( باروت ) کیسه ای که در آن باروت ریخته محکوم را در داخل آن کرده آتش می زدند : او را بدرگاه معلی فرستاده ونواب را جهانبانی در خیابان میدان اسب قبای باروط در او پوشیده آتش زدند . یا قبا ( ی ) پیشواز ( پیشباز ) . نوعی جامه که پیش باز باشد مانند پیراهن .یا قبا( ی ) خوشه . آخرین برگ که قصب خوشه را در بر دارد . یا قبا( ی ) راه . جامه راه که به هنگام سفر پوشند و آن چرکتاب باشد . یا قبا( ی ) زربفت . ۱ - قبایی که در آن تارهای ریز به کار برده باشند ۲ - آسمان در شبهای تاریک بی ابر قبه زربفت . یا قبا( ی ) کحلی . ۱ - جامه سرمه یی ۲ - آسمان . یا قبا ( ی ) معلم . ۱ - قبایی از پارچه ملون و نشاندار ۲ - آسمان فلک . تر کیبات فعلی : یا تنگ آمدن ( شدن ) قبائ . ۱ - سخت شدن کار ۲ - تنگ شدن معاش سخت شدن معیشت . یا قبائ بدوش کردن . قبا بستن یا قبا بر بالای کسی نبودن . برازنده نبودن شیئی یا امری برای کسی . یا قبائ در بر گردانیدن . راست و چست کردن قبا .
باریک و لاغر میان

پیشنهاد کاربران

بپرس