قایم انداز

لغت نامه دهخدا

قایم انداز. [ ی ِ اَ ] ( نف مرکب ) قائم انداز. شخص شطرنج بازو نردباز بی نظیر را گویند. ( برهان ). || کنایه از ماهر و استاد و ممتاز و بی رقیب :
ملک را قایم الهی بود
قایم انداز پادشاهی بود.
نظامی.
تو آنگه که بر من شوی دست یاب
زن بیوه را داده باشی جواب
من ار با تو چربم به هنگام کین
بوم قایم انداز روی زمین.
نظامی.
|| کنایه از مردم عاجز و ناتوان هم هست. ( برهان ). رجوع به قائم انداز و قائم ریختن و قائم راندن شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - شطرنج باز کامل ۲ - نرد باز بی نظیر .

پیشنهاد کاربران

قایم انداز: نرد و شطرنج باز کامل ، آنکه در بازی حریف را شکست می دهد و حریف مات شده می گوید : قایم است یعنی باختم.
مُلک را قایم الهی بود
قایم انداز پادشاهی بود
هفت پیکر نظامی، تص دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷، ص۳۸۲.

بپرس