قاپق

لغت نامه دهخدا

قاپق. [ پ ُ ] ( ترکی ، اِ ) قپق. ( ناظم الاطباء ). قپق. دار کدو. برجاس. رجوع به قپق شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) دارکدو برجاس قپق .

پیشنهاد کاربران

در اصل ترکی، قاپق ( Qapıq ) به معنی درِ ظرف یا درپوشه.
اما در زبان فارسی، به ویژه در تعبیرهای شاعرانه و محاوره ای، �پای قاپق ماندن� یا �بر قاپق ماندن� یعنی:
رسوا شدن، در مخمصه افتادن، لو رفتن، در موقعیت بد گیر افتادن.
در کتاب ابله داریم:
پایِ قاپق رسوایی خود بماند.