لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
سرزنش کردن، گاز گرفتن، قاپیدن، گسیختن، چفت کردن، چسبیدن به، قاپ زدن، سخن نیشدار گفتن
پیشنهاد کاربران
درود
کارواژه کَپیدن در پارسی کنونی به چمِ عامیانه ی خوابیدن ( به رو افتادن ) است ولی در گذشته چمِ ربودن و گرفتن را داشت:
در خون جگر بسی تپیدم / تا بوسه ای از لبش کپیدم. ( عنصری بلخی سده 4 و 5 )
... [مشاهده متن کامل]
کارواژه کپیدن ( قاپیدن ) اینک به ریخت امروزی کف زدن، کف رفتن در آمده است.
ریشه کَپ در واژه " کَپیچَ" ( = گیرنده، دارنده ) در پارسی باستان دیده می شود که پسین تر و بعدها، کارواژه های کپیدن ( گرفتن ) و چپسیدن ( چسبیدن ) از آن به دست آمده است.
واژه های دیگری از این ریشه در کهن زبان سانسکریت ( کَپَتی =دو دست پر ) و در زبانهای اروپایی ( caption، capture =گرفتن، قاپ زدن ) نیز دیده می شود.
در زبان پهلوی واژه " کَپیگ" که پس از پهلوی به "کپی" ساده شد را داریم به چم میمون، بوزینه،
از نگاه اینجانب این واژه می تواند برگرفته از همان کپ باشد و کپیگ یا کپی یعنی جانور گیرنده یا رباینده،
کپی یا میمون به جز انسان، تنها جانوریست که با دستهایش توان گرفتن یا ربودن ( کپیدن = قاپیدن ) را داراست.
کارواژه کَپیدن در پارسی کنونی به چمِ عامیانه ی خوابیدن ( به رو افتادن ) است ولی در گذشته چمِ ربودن و گرفتن را داشت:
در خون جگر بسی تپیدم / تا بوسه ای از لبش کپیدم. ( عنصری بلخی سده 4 و 5 )
... [مشاهده متن کامل]
کارواژه کپیدن ( قاپیدن ) اینک به ریخت امروزی کف زدن، کف رفتن در آمده است.
ریشه کَپ در واژه " کَپیچَ" ( = گیرنده، دارنده ) در پارسی باستان دیده می شود که پسین تر و بعدها، کارواژه های کپیدن ( گرفتن ) و چپسیدن ( چسبیدن ) از آن به دست آمده است.
واژه های دیگری از این ریشه در کهن زبان سانسکریت ( کَپَتی =دو دست پر ) و در زبانهای اروپایی ( caption، capture =گرفتن، قاپ زدن ) نیز دیده می شود.
در زبان پهلوی واژه " کَپیگ" که پس از پهلوی به "کپی" ساده شد را داریم به چم میمون، بوزینه،
از نگاه اینجانب این واژه می تواند برگرفته از همان کپ باشد و کپیگ یا کپی یعنی جانور گیرنده یا رباینده،
کپی یا میمون به جز انسان، تنها جانوریست که با دستهایش توان گرفتن یا ربودن ( کپیدن = قاپیدن ) را داراست.