قانی

/qAni/

لغت نامه دهخدا

قانی. ( ع ص ) سخت سرخ. ( منتهی الارب ). بسیار سرخ. ( آنندراج ). سرخ بغایت. ( ذخیره خوارزمشاهی ). سرخ سیر: احمر قانی و قان ؛ سخت سرخ. ( منتهی الارب ) :
تو در روز هیجا سویدای جنگی
بکردی بشمشیر حمرای قانی.
منوچهری.
در این لفظ بسیار تردد است ظاهراً توافق لسانین باشد میان عربی و ترکی. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) بسیار سرخ سخت سرخ . یا احمر قانی . سرخ تند .

فرهنگ عمید

سرخ، سرخ پررنگ، بسیارسرخ.

پیشنهاد کاربران

قانّی یک واژه ترکی است و ترجمه ی آن به فارسی میشود "خونین" و خون آلوده. ولی در اصطلاح ترکی: نترس، خونریز. ، قاتل هم معنی می دهد.
دراصطلاح ترکی "گؤزی قانلی " یعنی خونریز، سفاک
و "گؤزی قانسیز "یعنی نترس، بی باک، جسور
...
[مشاهده متن کامل]

معنی تحت الفظی گؤزی قانلی یعنی کسی چشمش قرمز و خونین است
گؤزی قانسیز یعنی کسی که چشمش خون ندارد.

بپرس