قانون گرایی (Legalism)
مکتب فلسفۀ چینی درباب کشورداری عملی و کارآمدی مستقل از اخلاق. بزرگ ترین نمایندۀ این مکتب هان فی، یکی از شاگردان پیشین شونزی، بود که غالباً با نیکولو ماکیاولی مقایسه می شود، اما قانون گرایی به فایده باوری، فلسفۀ دولت مدارِ هگل، یا نظام خودکامۀ جدید شباهت بیشتری دارد. قانون گرایی عمدتاً ارتباط داشت با قوانین تدوین شدۀ غیرشخصی که فرمانروای خردمند به کمک آن ها می توانست کشورش را بی دردسر اداره کند؛ این مکتب با آیین کنفوسیوس مخالف بود و از اصلاح اخلاقی و معیارهای اجتماعیِ سنتّی به شدت انتقاد می کرد. پرورش فضیلت به منزلۀ امری بالقوه آشوبگرانه به انتقاد گرفته می شد؛ فیلسوفان قانون گرا عامّۀ مردمی را ترجیح می دادند که، بر طبق آنچه پیش بینی می شود، خودخواه باشند و از طریق پاداش ها و کیفرهایی خشک و ثابت بتوان به آسانی آنان را مهار کرد. هان فی انتظار داشت که فرمانروا در محدودۀ قانون عمل کند و درنتیجه ثبات و نظم اجتماعی برقرار شود؛ سایر قانون گرایان از انقیاد مردم به نفع فرمانروا ابراز خرسندی می کردند. هدف ماشینِ حکومتِ قانون گرا فقط جنگ بود، زیرا قانون گرایی در دورۀ ظهور «دولت های متخاصم» (۴۰۳-۲۲۱پ م) پدید آمد؛ این دوره با روی کار آمدن سلسلۀ «چو» در چین به پایان رسید. هان فی می گفت که افزایش جمعیت و کمبود فشارهایی را ایجاد کرده اند که از طریق اجرای اخلاقیات سنتّی قابل رفع نیستند. در واقع گمان می رفت که همۀ طبقات جز سربازان و کشاورزان زایدند؛ مسئولان دولتی می بایست از لحاظ قابلیت با سخت گیری هرچه تمام تر آزموده شوند، اما مقام مسئولی که از محدودۀ وظایفش پا فراتر می گذاشت می بایست مثل کسی که در اجرای وظایفش کوتاهی می کرد به شدت کیفر ببیند. در قرن ۳پ م شی هوانگ دی اصول معتقدات سلسلۀ هان فی را پذیرفت و از آن برای غلبه بر کشور چین و متحدکردن آن تحت فرمانروایی سلسلۀ «چین» استفاده کرد؛ سقوط سریع این سلسله موجب شد که مکتب قانون گرایی بی اعتبار گردد. اما بسیاری از آزموده هایش، به ویژه تحقیق و تفحّص دربارۀ مقام های رسمی دولت، برای همیشه جذب شیوۀ مرسوم حکومت کنفوسیوسی شد.
مکتب فلسفۀ چینی درباب کشورداری عملی و کارآمدی مستقل از اخلاق. بزرگ ترین نمایندۀ این مکتب هان فی، یکی از شاگردان پیشین شونزی، بود که غالباً با نیکولو ماکیاولی مقایسه می شود، اما قانون گرایی به فایده باوری، فلسفۀ دولت مدارِ هگل، یا نظام خودکامۀ جدید شباهت بیشتری دارد. قانون گرایی عمدتاً ارتباط داشت با قوانین تدوین شدۀ غیرشخصی که فرمانروای خردمند به کمک آن ها می توانست کشورش را بی دردسر اداره کند؛ این مکتب با آیین کنفوسیوس مخالف بود و از اصلاح اخلاقی و معیارهای اجتماعیِ سنتّی به شدت انتقاد می کرد. پرورش فضیلت به منزلۀ امری بالقوه آشوبگرانه به انتقاد گرفته می شد؛ فیلسوفان قانون گرا عامّۀ مردمی را ترجیح می دادند که، بر طبق آنچه پیش بینی می شود، خودخواه باشند و از طریق پاداش ها و کیفرهایی خشک و ثابت بتوان به آسانی آنان را مهار کرد. هان فی انتظار داشت که فرمانروا در محدودۀ قانون عمل کند و درنتیجه ثبات و نظم اجتماعی برقرار شود؛ سایر قانون گرایان از انقیاد مردم به نفع فرمانروا ابراز خرسندی می کردند. هدف ماشینِ حکومتِ قانون گرا فقط جنگ بود، زیرا قانون گرایی در دورۀ ظهور «دولت های متخاصم» (۴۰۳-۲۲۱پ م) پدید آمد؛ این دوره با روی کار آمدن سلسلۀ «چو» در چین به پایان رسید. هان فی می گفت که افزایش جمعیت و کمبود فشارهایی را ایجاد کرده اند که از طریق اجرای اخلاقیات سنتّی قابل رفع نیستند. در واقع گمان می رفت که همۀ طبقات جز سربازان و کشاورزان زایدند؛ مسئولان دولتی می بایست از لحاظ قابلیت با سخت گیری هرچه تمام تر آزموده شوند، اما مقام مسئولی که از محدودۀ وظایفش پا فراتر می گذاشت می بایست مثل کسی که در اجرای وظایفش کوتاهی می کرد به شدت کیفر ببیند. در قرن ۳پ م شی هوانگ دی اصول معتقدات سلسلۀ هان فی را پذیرفت و از آن برای غلبه بر کشور چین و متحدکردن آن تحت فرمانروایی سلسلۀ «چین» استفاده کرد؛ سقوط سریع این سلسله موجب شد که مکتب قانون گرایی بی اعتبار گردد. اما بسیاری از آزموده هایش، به ویژه تحقیق و تفحّص دربارۀ مقام های رسمی دولت، برای همیشه جذب شیوۀ مرسوم حکومت کنفوسیوسی شد.
wikijoo: قانون_گرایی