واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
موافقت کردن، براوردن، اجابت کردن، قانع کردن
راضی کردن، قانع کردن، خرسند کردن
راضی کردن، قانع کردن، خرسند کردن، خوشنود کردن، خشنود ساختن، اقناع شدن، خشنود کردن
قانع کردن، متقاعد کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پذیرا کردن، پذیراندن
دهخدا
باوراندن
باوراندن . [ وَ دَ ] ( مص جعلی ) پذیرفتانیدن . قبولانیدن . به باور داشتن . قبولاندن . ( یادداشت مؤلف ) .
پس واژه باوراننده سفارش می شود.
باوراندن
باوراندن . [ وَ دَ ] ( مص جعلی ) پذیرفتانیدن . قبولانیدن . به باور داشتن . قبولاندن . ( یادداشت مؤلف ) .
پس واژه باوراننده سفارش می شود.