قامل

لغت نامه دهخدا

قامل. [ ] ( اِخ ) نام شهری است در سرحد ختا در این شهر سیدی فخرالدین نام مسجدی عالی در غایت تکلف و تزیین ساخته بود و قریب به آن بقعه بت پرستان بتخانه ای بزرگ داشتند که بر اطراف و جوانب آن بتان بزرگ و کوچک مصور به صور بدیع نهاده بودند و بر در بتخانه صورت دو دیو که با یکدیگر در حمله بودند نگاشته و جوانی منکلی تیمور بابری نام در غایت حسن و جمال در قامل بحکومت اشتغال داشت [ در عهد شاهرخ میرزای تیموری ]. ( حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 635 ). رجوع به قامهل شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس