قامح

لغت نامه دهخدا

قامح. [ م ِ ] ( ع ص ) شتر سربرآورده بازمانده از آب خوردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گویند: بعیر قامح ، ناقة قامح ، ابل قمح و قامحه. ( منتهی الارب ). || شتر ناخوش دارنده آب را بهر علت که باشد. || شتر سخت تشنه که از شدت آن سست باشد. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس