لغت نامه دهخدا
آمدی لب بام قالیچه تکاندی
قالیچه گرد نداشت خودت را نماندی.
|| بالای ران از طرف وحشی پهلو. بند استخوان ران و تنه از برون سوی. قسمتی از نشیمن و سرین. بالای سرین از پشت.
قالیچه. [ چ َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان باباجانی ،بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان. در5000 گزی شمال باختری ده شیخ و 2000گزی تاکانه واقع است. موقع جغرافیائی آن کوهستانی و گرمسیر است. 200 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصولات آن غلات ، حبوبات ، برنج ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. ساکنین آن از طایفه باباجانی هستند. گله داران تابستان ییلاق لوشه میروند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
فرهنگ فارسی
دهی از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان و در ۵٠٠٠ گزی شمال باختری ده شیخ و ۲٠٠٠ گزی تاکانه واقع است .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه آزاد فارسی
دست بافته ای پرزی و گره دار. از قالی کوچک تر است و اندازۀ معمولی آن ۲۰۸×۱۴۳ سانتی متر است، ولی این اندازه ثابت نیست. قالیچه های معروف ایران عبارت اند از قالیچۀ بلوچی (بلوچ نشین خراسان)، قالیچۀ قشقایی (با نام قالیچۀ ترک شیراز یا کله شیرازی)، قالیچۀ افشار (افشارنشین کرمان)، قالیچۀ بخارایی (یا طرح ترکمن آخال در ترکمن صحرا)، قالیچۀ تیموری (تیموری نشین خراسان)، قالیچۀ بلوچی زابل، قالیچۀ زنجان، قالیچۀ هرسین، قالیچۀ سنه (سنندج)، قالیچۀ لری (کهگیلویه و بویراحمد)، قالیچۀ عربی (طبس و فردوس)، قالیچۀ بوردی (فارس)، قالیچۀ کردی، قالیچۀ موصلی (زنجان)، قالیچۀ ساروق (اراک)، قالیچۀ ابریشمی (قم، کاشان، نائین و تبریز). دو نوع از قالیچه های ایرانی شهرت ویژه دارند، یکی قالیچۀ پرده ای است که از ابریشم و بسیار ظریف بافته می شود و دیگری قالیچۀ جهیزی که دختران «دم بخت» برای جهیزیۀ خود می بافند تا با خود به «خانۀ بخت» ببرند.
wikijoo: قالیچه
مترادف ها
قالیچه
قالیچه، پای انداز، زینپوش
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
فرشک