[ویکی نور] اسماعیل بن قاسم بن عیذون بن هارون بن عیسی بن محمد بن سلمان، مکنی به ابوعلی قالی، صاحب «امالی»، از ائمه لغت و اساتید نحات است.
در فن اعراب بر آیین بصریین می رفت. نیای بزرگ وی، سلمان، از موالی عبدالملک بن مروان بود. در طبقات سیوطی از طبقات زبیدی نقل شده که در مدح ابوعلی به فضل و ادب گفته است.
وی در منازجرد، شهری نزدیک مدینه خرت برت از خطه دیار بکر در جمادی الثانی سال 208ق متولد شد. چون به سرحد کسب هنر رسید، از وطن مألوف بیرون شد و در گرد بلاد گردش کرد و در سال 303 وارد دارالسلام بغداد شد و اتفاقاً همراهان او جمعی از مردم قالی قلا بودند که بر نص عمادالدین اصفهانی در تاریخ سلجوقیه همان ارزن الروم است و از اینجا به ابوعلی قالی معروف شد.
وی به بغداد و موصل رفت و در آنجا در پیشگاه علمای بزرگی تلمذ کرد، آنگاه به عزیمت کشور اندلس، از عراق بیرون شد و در ایام حکمرانی عبدالرحمن ناصر از امویه اندلس، وارد آن خاک شد و کرسی خلافت ناصر در شهر قرطبه بود و پسر وی حکم بن عبدالرحمن، مثل وزیری بالاستقلال مباشرت حل و عقد امور می کرد...
از کتاب «وافی بالوفیات» تألیف ادیب اوحدی صلاحالدین صفدی، منقول است که در جمله ذکر مکانت ابوعلی نزد خلیفه مغربی و انتشار فضل و رواج امر وی در اندلس گفته: «چون ابوعلی به مغرب زمین درآمد، آهنگ درگاه ناصر اموی کرد و ناصر او را مکرم داشت و او به نام ناصر و پسرش، حکم، تصنیف ها نگاشت و هنرهای خویش در تمام آن کشور پراکنده ساخت...
منقول است عبدالرحمن ناصر، ابوعلی را از عراق به اندلس احضار کرد، به این مناسبت که ابوعلی بالولایه، اموی بود و جد او سلمان از موالی عبدالملک به شمار می رفت، چنان که اشارت شد.
در فن اعراب بر آیین بصریین می رفت. نیای بزرگ وی، سلمان، از موالی عبدالملک بن مروان بود. در طبقات سیوطی از طبقات زبیدی نقل شده که در مدح ابوعلی به فضل و ادب گفته است.
وی در منازجرد، شهری نزدیک مدینه خرت برت از خطه دیار بکر در جمادی الثانی سال 208ق متولد شد. چون به سرحد کسب هنر رسید، از وطن مألوف بیرون شد و در گرد بلاد گردش کرد و در سال 303 وارد دارالسلام بغداد شد و اتفاقاً همراهان او جمعی از مردم قالی قلا بودند که بر نص عمادالدین اصفهانی در تاریخ سلجوقیه همان ارزن الروم است و از اینجا به ابوعلی قالی معروف شد.
وی به بغداد و موصل رفت و در آنجا در پیشگاه علمای بزرگی تلمذ کرد، آنگاه به عزیمت کشور اندلس، از عراق بیرون شد و در ایام حکمرانی عبدالرحمن ناصر از امویه اندلس، وارد آن خاک شد و کرسی خلافت ناصر در شهر قرطبه بود و پسر وی حکم بن عبدالرحمن، مثل وزیری بالاستقلال مباشرت حل و عقد امور می کرد...
از کتاب «وافی بالوفیات» تألیف ادیب اوحدی صلاحالدین صفدی، منقول است که در جمله ذکر مکانت ابوعلی نزد خلیفه مغربی و انتشار فضل و رواج امر وی در اندلس گفته: «چون ابوعلی به مغرب زمین درآمد، آهنگ درگاه ناصر اموی کرد و ناصر او را مکرم داشت و او به نام ناصر و پسرش، حکم، تصنیف ها نگاشت و هنرهای خویش در تمام آن کشور پراکنده ساخت...
منقول است عبدالرحمن ناصر، ابوعلی را از عراق به اندلس احضار کرد، به این مناسبت که ابوعلی بالولایه، اموی بود و جد او سلمان از موالی عبدالملک به شمار می رفت، چنان که اشارت شد.
wikinoor: قالی،_اسماعیل_بن_قاسم