قالبی

/qAlebi/

معنی انگلیسی:
moulded, formed into cakes or bars of exact dimensions, clichd, mold, stereotyped, stereotypical, formed into cakes or bars

لغت نامه دهخدا

قالبی. [ ل َ / ل ِ ] ( ص نسبی ) هرآنچه در قالب شده باشد. ( ناظم الاطباء ). ریختگی. ( ناظم الاطباء ): کره قالبی. پنیر قالبی. ماست قالبی ؛ ماستی ستبر و زفت ، مقابل کوزه ای. || قلاّبی. غیراصلی. بدلی :
کسی که فرق نداند میان قالب و جان
حدیث قالبی او چرا بجان شنوی.
اوحدی.
از دو حرف قالبی کز دیگران آموخته
دعوی گفتار بر طوطی مسلم کی شود.
صائب.

فرهنگ فارسی

( صفت ) قلابی قلبی بدلی .

فرهنگستان زبان و ادب

{cliché (fr. ) , banal (fr. )} [هنرهای تجسمی] ویژگی اثر یا شکلی که بیش ازحد تکرار شده است

پیشنهاد کاربران

بپرس