قالب کردن
برابر پارسی: انداختن، چپاندن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
قالب کردن، پروردن، ساختن، بشکل در اوردن، تشکیل دادن، سرشتن، شکل گرفتن، فرم دادن، متشکل کردن
باز داشتن، بستن، مسدود کردن، بند اوردن، مانع شدن از، قالب کردن
پایه زدن، ریختن، قالب کردن، ساختن، ساختمان کردن، تشکیل دادن، تاسیس کردن، بر پا کردن، بنیاد نهادن، ذوب کردن، قالب ریزی کردن
قالب کردن، بشکل کیک دراوردن
قالب کردن
قالب کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید