قالب زدن. [ ل َ/ ل ِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) در قالب آوردن : حکیمی که جام لبالب زده رسیده به اسرار و قالب زده.ملاطغرا ( از آنندراج ).|| دروغ گفتن. جعل کردن.
lug (اسم)تیر، اویزه، کودن، ادم کله خر، گوش پوش، پس زدن دهنه اسب، گوشک، دیرک، قالب زدن، هر عضو جلو امده چیزی