قاقله ٔ صغار

لغت نامه دهخدا

قاقله صغار. [ ق ُ ل َ / ل ِ ی ِ ص ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) و نیز آن را شُمشُر و شوشمر و خیربوا و هیل بوا و هال بواو هیل انثی به هندی گجراتی الایچی و چهونی الایچی نامند و آن ثمر نباتی است که در ملعیار در کوه موسوم به هیلی و نواحی آن بهم میرسد و در جای دیگر وجود ندارد و نبات آن تا به دو ذرع و برگ آن بقدر برگ انار و ریحان و پهن تر از آن و ثمر آن خوشه دار و هر دانه آن در غلافی بقدر مغز پسته و بزرگتر و کوچکتر از آن و بسیار خوشبو و در خامی سبز و پس از رسیدن زرد و پس ازخشک شدن سفید میگردد و مثلث شکل و متوازی الاضلاع است وهر دو طرف آن اندک باریک است و پوست غلاف آن سه چهارپارچه و بهم پیوسته و خشن با خطوط طولانی است و خوشبواست با اندک عفوصت و در زیر آن جای اتصال بخوشه اندک قمعی و برآمدگی و مایل بکجی و پوست آن بدان متصل واز آن روئیده و رسیده آن چون خشک گردد خود بخود و یا با اندک صدمه شکافته ، دانه ها از جوف آن برمی آید ودر جوف آن دانه های آن مانند قاقله کبار است مگر آنکه این ریزه تر و در سه صف در سه ضلع آن و مابین آنهاپرده سفیدرنگ نازکی است که بواسطه آن غذا بدانها میرسد و در تازگی در آن رطوبت لزج شیرین طعم خوشبوی وجود دارد و چون خشک گردد زائل شود و پوست آن سفید گردد و طعم دانه های آن اندک تند و خوشبو و بعد خائیدن آن دهان اندک سرد گردد و چون کهنه شود مایل به تلخی شود و حدت رایحه آن رو به کمی و پوست آن میل بسیاهی آورد تا آنکه بدبو و بی طعم گردد و قوت آن باطل شود و بالجمله قوت آن تا سه سال باقی میماند. طبیعت آن در دوم گرم و خشک و با قوت تریاقیت و قابضه افعال و خواص آن مفرح و ملطف و جالی و محلل و خوشبوکننده عرق و رائحه دهان و اعضاءالرأس ، نفوخ کوبیده آن در بینی که عطسه آورد جهت صداع ریحی و صرع و اغما و ذرور آن در گوش جهت تسکین وجع آن و مضغ آن خوشبوکننده دهن و پوست و دانه آن مقوی لثه مضغاً و ذروراً اعضاء الصدر و الغذا و النفض ناشف رطوبات صدر و حلق و معده و مقوی قلب و جهت خفقان بارده و تقویت معده و تسخین و رفع بلت آن و غثیان و تهوع و قی و وجع معده بارد ریحی و آوردن جشا و هضم طعام بتنهائی و یا با ادویه مناسبه و حابس بطن است خصوص بریان کرده آن و با آب مصطکی و آب انار جهت قی و غثیان و تقویت معده و جوش داده نیم کوفته آن خصوص با پوست در گلاب و یا آب جهت رفع غثیان و تهوع و قی و بدستور با برگ پودنه و یا نعناع با آب و یا با گلاب جوش داده. یک درم آن سکنجبین سه روز جهت اوجاع بارده کبد و تفتیح سده آن و با تخم خیارین اجزای متساوی روزی دو درم با سکنجبین جهت اخراج سنگ گرده و مثانةالزنیه اکل و ذرور آن خوشبوکننده عرق و در همه افعال اقوی از کبار آن است مگر در تقویت معده و اطباء برعکس این نوشته اند. شاید قاقله کباری که در حبشه و زنج و جاهای دیگر غیر بنگاله میشده باشد، چنان بود و آنچه در بنگاله میشود و مکرر به تجربه رسیده است نه چنین است که ذکر یافت مضرصدر و ریه ، مصلح آن کتیرا، مقدار شربت آن یک درم تایک مثقال ، بدل آن نصف آن کبابه و نصف آن حب بلسان وبه وزن آن قاقله کبار است و صنف سوم قاقله که نوشته اند تا حال دیده نشده که ماهیت و خواص آن تحریر یابد. ( مخزن الادویه ). و رجوع به تحفه حکیم مؤمن شود.

فرهنگ فارسی

آنرا شمشر و شوشمر و خیربوا و هیل بوا و هال بوا و هیل انثی و بهندی مجراتی الایچی نامند .

پیشنهاد کاربران

بپرس