خاقانی را گلی بچنگ افتاده ست
کز غالیه خالیش چو سنگ افتاده ست
زان گل دل او بنفشه رنگ افتاده ست
چون قافیه بنفشه تنگ افتاده ست.
خاقانی.
|| کنایه از عاجز شدن در گفتار و کردار باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( انجمن آرا ) ( غیاث اللغات ) : صورت عدل تنگ قافیه است
که ردیف دوام او زیبد.
خاقانی.
تنگ دو مرغ آمده در یکدگروز دل شه قافیه شان تنگ تر.
نظامی.
- امثال :چون قافیه تنگ آید، شاعر به جفنگ آید.