قافله گاه

لغت نامه دهخدا

قافله گاه. [ ف ِ ل َ/ ل ِ ] ( اِ مرکب ) جای فرودآمدن قافله. || کنایه از دنیا که جای آمدن و رفتن است :
پست منشین که ترا روزی ز این قافله گاه
گرچه دیر است همان آخر برباید خاست.
ناصرخسرو.
از بس دل مردم به رهت چشم براه است
در کوی تو هر نقش قدم قافله گاه است.
محمدعلی جامع ( از آنندراج ).
در چشم ترم لخت جگر بار گشوده است
هرجا که سرچشمه بود قافله گاه است.
ابوطالب کلیم ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - جای فرود آمدن قافله ۲ - دنیا ( که جای آمدن و رفتن است ) .

پیشنهاد کاربران

بپرس