قافل

لغت نامه دهخدا

قافل. [ ف ِ ] ( ع ص ) بازگردنده از سفر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || آنکه دست او خشک شده باشد. ( مهذب الاسماء ). مرد خشک دست. ( منتهی الارب ). || پوست خشک. خشک پوست. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

بازگردنده، با گردنده ازسفر
باز گردنده از سفر یا آنکه دست او خشک شده باشد .

فرهنگ عمید

۱. بازگردنده.
۲. بازگردنده از سفر.

پیشنهاد کاربران

بسته شده، گره خورده ، وامانده، قفلکرده، درجازده

بپرس