[ویکی فقه] ولایت حاکم از ریشه دارترین و کهن ترین مباحثی است که اجمالا در آثار فقهی قابل مشاهده است.
ولایت حاکم از ریشه دارترین و کهن ترین مباحثی است که اجمالا در آثار فقهی قابل مشاهده است. طبیعت قوانین اسلام و رسالت بزرگ آن، در کنار دلایل بسیار دیگری موجب آن شده است که تصور این بحث موجب تصدیق آن شده و به عنوان رکنی در فقه مورد استناد و اتکا بوده باشد.البته این به معنای نفی خلاف در محدوده و مجاری ولایت فقیه نیست، بلکه آنچه تردیدناپذیر است اصل مساله ولایت حاکم می باشد که اجماع و اتفاق در برخی مصادیق نشانه بروز آن است. قاعده مورد بحث که در کتب اصیل فقهی از آن به «الحاکم ولی الممتنع» یا امثال آن تعبیر می کنند. یکی از بارزترین همین نشانه هاست.
← اصل موضوعه
۱. ↑ قواعد فقه، محقق داماد،ج ۳،ص۲۰۱.
قواعد فقه،ج ۳،ص ۲۰۱،برگرفته از مقاله«قاعده ولایت حاکم بر ممتنع»
...
ولایت حاکم از ریشه دارترین و کهن ترین مباحثی است که اجمالا در آثار فقهی قابل مشاهده است. طبیعت قوانین اسلام و رسالت بزرگ آن، در کنار دلایل بسیار دیگری موجب آن شده است که تصور این بحث موجب تصدیق آن شده و به عنوان رکنی در فقه مورد استناد و اتکا بوده باشد.البته این به معنای نفی خلاف در محدوده و مجاری ولایت فقیه نیست، بلکه آنچه تردیدناپذیر است اصل مساله ولایت حاکم می باشد که اجماع و اتفاق در برخی مصادیق نشانه بروز آن است. قاعده مورد بحث که در کتب اصیل فقهی از آن به «الحاکم ولی الممتنع» یا امثال آن تعبیر می کنند. یکی از بارزترین همین نشانه هاست.
← اصل موضوعه
۱. ↑ قواعد فقه، محقق داماد،ج ۳،ص۲۰۱.
قواعد فقه،ج ۳،ص ۲۰۱،برگرفته از مقاله«قاعده ولایت حاکم بر ممتنع»
...
wikifeqh: قاعده_ولایت_حاکم_بر_ممتنع
[ویکی اهل البیت] تعریف روشن و مختصر قاعده این است که حاکم مسلمانان، در مورادی که شخصی از پرداخت حقوقی(به معنای عام آن) که بر عهده دارد امتناع می کند، او را مجبور به ادای حقی که بر عهده دارد می کند.
گذری نه چندان طولانی و عمیق، در میراث های فقهی این نتیجه را به انسان می قبولاند که ولایت حاکم بر ممتنع، به عنوان اصل موضوعه (اصل مورد قبول) نزد تمامی فقها بوده و جای مناقشه ندارد، اگر چه در برخی مصادیق، اختلافاتی قابل مشاهده است.
ولایت حاکم از ریشه دارترین و کهن ترین مباحثی است که در آثار فقهی قابل مشاهده است. طبیعت قوانین اسلام و رسالت بزرگ آن، در کنار دلایل بسیار دیگری موجب شده است که این بحث به عنوان رکنی در فقه مورد استناد و اتکا بوده باشد.
گذری نه چندان طولانی و عمیق، در تراث فقهی این نتیجه را به انسان می قبولاند که ولایت حاکم بر ممتنع، به عنوان اصل موضوعه (اصل مورد قبول) نزد تمامی فقها پذیرفته شده و جای مناقشه ندارد، اگر چه در برخی مصادیق، اختلافاتی قابل مشاهده است.
تعریف روشن و مختصر قاعده این است که حاکم مسلمانان در مورادی که شخصی از پرداخت حقوقی(به معنای عام آن) که بر عهده دارد امتناع می کند، او را مجبور به ادای حقی که بر عهده دارد می کند
آیا هر حاکمی چنین اختیاراتی دارد و به صرف این که مسلمان است و بر مسلمانان حکمرانی می کند، می تواند چنین اختیاراتی داشته باشد؟ یا این که منظور اشخاصی اند که از همه احکام و مسائل عبادات و معاملات اسلام آشنایی داشته و به مبانی آن تسلط دارند؟
در کتاب "قواعد فقه" بعد از بررسی نسبتاً گسترده معنای حاکم در روایات و کلام فقها چنین آمده است: "خلاصه این که، با توجه به موارد دیگر کاربرد کلمه حاکم در فقه، به نظر می رسد مقصود فقهاء از این واژه در اینجا عبارت است از «فقیه جامع الشرائط که علاوه بر سمت قضا و سمت دادستان، سمت محتسب به معنی عام آن را دارا بوده و دارای صلاحیت اداری وسیعی است
الف. دلیل عام(دلیل عقلی و بنای عقلاء):
گذری نه چندان طولانی و عمیق، در میراث های فقهی این نتیجه را به انسان می قبولاند که ولایت حاکم بر ممتنع، به عنوان اصل موضوعه (اصل مورد قبول) نزد تمامی فقها بوده و جای مناقشه ندارد، اگر چه در برخی مصادیق، اختلافاتی قابل مشاهده است.
ولایت حاکم از ریشه دارترین و کهن ترین مباحثی است که در آثار فقهی قابل مشاهده است. طبیعت قوانین اسلام و رسالت بزرگ آن، در کنار دلایل بسیار دیگری موجب شده است که این بحث به عنوان رکنی در فقه مورد استناد و اتکا بوده باشد.
گذری نه چندان طولانی و عمیق، در تراث فقهی این نتیجه را به انسان می قبولاند که ولایت حاکم بر ممتنع، به عنوان اصل موضوعه (اصل مورد قبول) نزد تمامی فقها پذیرفته شده و جای مناقشه ندارد، اگر چه در برخی مصادیق، اختلافاتی قابل مشاهده است.
تعریف روشن و مختصر قاعده این است که حاکم مسلمانان در مورادی که شخصی از پرداخت حقوقی(به معنای عام آن) که بر عهده دارد امتناع می کند، او را مجبور به ادای حقی که بر عهده دارد می کند
آیا هر حاکمی چنین اختیاراتی دارد و به صرف این که مسلمان است و بر مسلمانان حکمرانی می کند، می تواند چنین اختیاراتی داشته باشد؟ یا این که منظور اشخاصی اند که از همه احکام و مسائل عبادات و معاملات اسلام آشنایی داشته و به مبانی آن تسلط دارند؟
در کتاب "قواعد فقه" بعد از بررسی نسبتاً گسترده معنای حاکم در روایات و کلام فقها چنین آمده است: "خلاصه این که، با توجه به موارد دیگر کاربرد کلمه حاکم در فقه، به نظر می رسد مقصود فقهاء از این واژه در اینجا عبارت است از «فقیه جامع الشرائط که علاوه بر سمت قضا و سمت دادستان، سمت محتسب به معنی عام آن را دارا بوده و دارای صلاحیت اداری وسیعی است
الف. دلیل عام(دلیل عقلی و بنای عقلاء):
wikiahlb: قاعده_ولایت_حاکم_بر_ممتنع