[ویکی فقه] قاعده الواحد، صدور معلول واحد از علت واحد از همه جهات است.
قاعده الواحد، از قواعد فلسفی بوده و به این معنا است که اگر علتی از همه جهات واحد و بسیط باشد، تنها یک معلول از آن صادر می شود؛ به بیان دیگر، از موجود واحد، غیر از واحد، صادر نمی شود؛ از این رو، فلاسفه برای توجیه این قاعده در باب خلقت عالم با وجود تکثراتی که در آن وجود دارد، به راه هایی متوسل شده اند.
قاعده الواحد، از قواعد فلسفی بوده و به این معنا است که اگر علتی از همه جهات واحد و بسیط باشد، تنها یک معلول از آن صادر می شود؛ به بیان دیگر، از موجود واحد، غیر از واحد، صادر نمی شود؛ از این رو، فلاسفه برای توجیه این قاعده در باب خلقت عالم با وجود تکثراتی که در آن وجود دارد، به راه هایی متوسل شده اند.
[ویکی فقه] قاعده الواحد (ابهام زدایی). واژه قاعده الواحد ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • قاعده الواحد (فلسفه)، یکی از اصطلاحات فلسفی، به معنای صدور معلول واحد از علت واحد از همه جهات• قاعده الواحد (اصول)، یکی از اصطلاحات به کاربرده به صورت مسامحی در اصول فقه در مواردی مانند بحث صحیح و اعم و واجب تخییری
...
...
wikifeqh: الواحد_لا_یصدر_منه_الا_الواحد
[ویکی فقه] قاعده الواحد (اصول). قاعده الواحد، صدور معلول واحد از علت واحد از همه جهات است.
قاعده الواحد، از قواعد فلسفی بوده و به این معنا است که اگر علتی از همه جهات واحد و بسیط باشد، تنها یک معلول از آن صادر می شود؛ به بیان دیگر، از موجود واحد، غیر از واحد، صادر نمی شود؛ از این رو، فلاسفه برای توجیه این قاعده در باب خلقت عالم با وجود تکثراتی که در آن وجود دارد، به راه هایی متوسل شده اند.
کاربرد قاعده اصول فقه
این قاعده، به طور مسامحی در اصول فقه مطرح و در مواردی مانند بحث صحیح و اعم و واجب تخییری به آن استدلال شده است.
قاعده الواحد، از قواعد فلسفی بوده و به این معنا است که اگر علتی از همه جهات واحد و بسیط باشد، تنها یک معلول از آن صادر می شود؛ به بیان دیگر، از موجود واحد، غیر از واحد، صادر نمی شود؛ از این رو، فلاسفه برای توجیه این قاعده در باب خلقت عالم با وجود تکثراتی که در آن وجود دارد، به راه هایی متوسل شده اند.
کاربرد قاعده اصول فقه
این قاعده، به طور مسامحی در اصول فقه مطرح و در مواردی مانند بحث صحیح و اعم و واجب تخییری به آن استدلال شده است.
wikifeqh: قاعده_الواحد_(اصول)
[ویکی فقه] قاعده الواحد (فلسفه). قاعده الواحد، این قاعده مورد قبول همه فلاسفه اسلامی می باشد. اما متکلمین با آن به مخالفت پرداخته گفته اند تن دادن به این قاعده محدودکردن قدرت خداوند است. مفاد قاعده این است که از علت واحد تنها یک معلول صادر می شود.
این قاعده مورد قبول همه فلاسفه اسلامی (مشائین، اشراقیین، حکمت متعالیه) می باشد. اما متکلمین با آن به مخالفت پرداخته گفته اند تن دادن به این قاعده محدودکردن قدرت خداوند است، زیرا براساس این قاعده، خداوند که واحد است، آن ها یک مخلوق می تواند ایجاد کند و این محدود کردن قدرت اوست. فلاسفه در پاسخ می گویند صدور معلول های زیاد از علت واحد، محال عقلی است و چیزی که محال باشد هرگز قدرت خدا به آن تعلق نمی گیرد هم چنان که دیگر محالات عقلی از ذات خدا صادر نمی شود و لازمۀ آن محدود شدن قدرت خدا نیست.
استدلال فلاسفه
فلاسفه معتقدند این قاعده بدیهی و روشن است و نیازی به استدلال ندارد در عین حال تبیین های گوناگونی از سوی فلاسفه ارائه شده است، ابن سینا تبیین خود بر این قاعده را تنبیه و یادآوری می داند زیرا مفاد آن بدیهی است خواجه طوسی در شرح اشارات دلیل مخالفت مردم با این قاعده را، غفلت آن ها از تصور واحد حقیقی می داند و خود این قاعده را بدیهی می داند. شیخ اشراق این قاعده مکتب فلسفی مشاء را پذیرفته است.مقصود از واحد، واحد حقیقی است که هیچ گونه کثرتی در آن نباشد و آن موجود، موجودی که نه تنها یکی (واحد) است بلکه هیچ چیزی جزء حقیقی اعتباری ندارد و بسیط از همه جهات باشد.
تبیین قاعده
بین هر علت و معلول آن باید تناسب و سنخیت باشد، وگرنه لازم می آید که هر معلولی از هر علتی بتواند صادر شود هر چند با آن علت تناسب و سنخیت نداشته باشد، مثلا آب بسوزاند و آتش خاموش کند. اگر از یک واحد حقیقی بدون کثرت ، معلول های گوناگون صادر شود، باید در ذات آن علت، جهت کثرت باشد تا سنخیت میان علت و معلول از بین نرود در حالی که گفته شد واحد حقیقی هیچ گونه جهت کثرت ندارد؛ بنابراین از واحد حقیقی تنها و تنها یک معلول صادر می شود.فلاسفه براساس این قاعده جهان را دارای نظام طولی می دانند که تنها معلول نخستین، و بدون واسطه و به طور مستقیم از خداوند صادر شده است و موجودات دیگر نظام طولی از موجودات پیش از خود صادر شده اند و در نتیجه با واسطه و به طور غیرمستقیم، معلول ذات واجب می باشند. و این نظام طولی به جهان ماده ختم شده است.
بررسی چند نکته
...
این قاعده مورد قبول همه فلاسفه اسلامی (مشائین، اشراقیین، حکمت متعالیه) می باشد. اما متکلمین با آن به مخالفت پرداخته گفته اند تن دادن به این قاعده محدودکردن قدرت خداوند است، زیرا براساس این قاعده، خداوند که واحد است، آن ها یک مخلوق می تواند ایجاد کند و این محدود کردن قدرت اوست. فلاسفه در پاسخ می گویند صدور معلول های زیاد از علت واحد، محال عقلی است و چیزی که محال باشد هرگز قدرت خدا به آن تعلق نمی گیرد هم چنان که دیگر محالات عقلی از ذات خدا صادر نمی شود و لازمۀ آن محدود شدن قدرت خدا نیست.
استدلال فلاسفه
فلاسفه معتقدند این قاعده بدیهی و روشن است و نیازی به استدلال ندارد در عین حال تبیین های گوناگونی از سوی فلاسفه ارائه شده است، ابن سینا تبیین خود بر این قاعده را تنبیه و یادآوری می داند زیرا مفاد آن بدیهی است خواجه طوسی در شرح اشارات دلیل مخالفت مردم با این قاعده را، غفلت آن ها از تصور واحد حقیقی می داند و خود این قاعده را بدیهی می داند. شیخ اشراق این قاعده مکتب فلسفی مشاء را پذیرفته است.مقصود از واحد، واحد حقیقی است که هیچ گونه کثرتی در آن نباشد و آن موجود، موجودی که نه تنها یکی (واحد) است بلکه هیچ چیزی جزء حقیقی اعتباری ندارد و بسیط از همه جهات باشد.
تبیین قاعده
بین هر علت و معلول آن باید تناسب و سنخیت باشد، وگرنه لازم می آید که هر معلولی از هر علتی بتواند صادر شود هر چند با آن علت تناسب و سنخیت نداشته باشد، مثلا آب بسوزاند و آتش خاموش کند. اگر از یک واحد حقیقی بدون کثرت ، معلول های گوناگون صادر شود، باید در ذات آن علت، جهت کثرت باشد تا سنخیت میان علت و معلول از بین نرود در حالی که گفته شد واحد حقیقی هیچ گونه جهت کثرت ندارد؛ بنابراین از واحد حقیقی تنها و تنها یک معلول صادر می شود.فلاسفه براساس این قاعده جهان را دارای نظام طولی می دانند که تنها معلول نخستین، و بدون واسطه و به طور مستقیم از خداوند صادر شده است و موجودات دیگر نظام طولی از موجودات پیش از خود صادر شده اند و در نتیجه با واسطه و به طور غیرمستقیم، معلول ذات واجب می باشند. و این نظام طولی به جهان ماده ختم شده است.
بررسی چند نکته
...
wikifeqh: قاعده_لا_یصدر_الواحد_الاعن_الواحد